نوشته شده توسط : امیر حسین
ولادت امام زین العابدین علیه السلام

 

 

عطر ولادت

امام زین العابدین علیه السلام در تاریخ پنجم شعبان سال 38 هجری قمری در شهر مدینه چشم به جهان گشود.

پدر بزرگوار امام زین العابدین، حضرت امام حسین علیه السلام امام سوم شیعیان جهان و مادر گرامی آن حضرت ـ چنان که مشهور است ـ شهربانو دختر یزدگرد آخرین پادشاه سلسله ساسانیان و از نوادگان انوشیروان است. او از بهترین زنان عصر خویش محسوب می شده است.

ماجرای ازدواج مادر امام زین العابدین علیه السلام

پس از شکست یزدگرد سوم و فتح ایران، شهربانو به مدینه آورده شد. چون خواستند وی را بفروشند. امیرمؤمنان علیه السلام آنها را از این عمل بازداشت و پیشنهاد فرمود که شهربانو به اختیار خود، شخصی را به همسری خویش انتخاب کند و مهریه او نیز از بیت المال پرداخته شود. شهربانو امام حسین علیه السلام را برگزید. امیرمؤمنان علیه السلام از این انتخاب بسیار خوشحال شد و فرزند خود امام حسین علیه السلام را به نکوداشت و احسان در حق وی بسیار توصیه کرد. ثمره این ازدواج، امام زین العابدین علیه السلام است.

ازدواج امام زین العابدین علیه السلام

امام زین العابدین علیه السلام با بانوی محترمی که کنیز بود، ازدواج کرد. این عمل ایشان به دنبال ازدواج پدرگرامیش امام حسین علیه السلام به منظور مبارزه با سنت غلطِ ازدواج نکردن با اسیران صورت گرفت، چون در آن زمان اهالی مدینه برای خود عار می دانستند که با کنیز ازدواج کنند و صاحب فرزند شوند. امام زین العابدین علیه السلام با این عمل خداپسندانه ـ که موجب حرمت و آزادی کنیزان می شد ـ موجب رواج این روش پسندیده در جامعه آن روز گردید.

القاب امام زین العابدین علیه السلام

امام علی بن الحسین علیه السلام دارای القاب بسیاری هستند که معروفترین آنها سجاد و زین العابدین است. مردم گوهرشناس و عارفان حق جو ـ آن هم نه تنها شیعیان بلکه همه کسانی که در دوران سیاه و خفقان آمیز آن زمان، در پی گوهری شب افروز بودند ـ ایشان را با القابی چون سید عابدان، پیشوای زاهدان، مهتر پرهیزگاران، امام مؤمنان، زیور صالحان و چراغ شب زنده داران می خواندند و این همه، نه از سر تملق طمع و غلو، بلکه از سر صدق بود. در واقع هر یک از القاب حضرت علیه السلام نشان دهنده کمال نفس، ایمان، تقوی و اخلاص ایشان و بیان کننده اعتقاد و اعتماد مردم به آن امام همام است.

ویژگی های امام زین العابدین علیه السلام

علی بن الحسین علیه السلام در کلیه صفات بارز انسانی و اخلاق و فضیلت در حد کمال بوده است. آن حضرت در زمان خویش عالی ترین، پارساترین، بردبارترین و محترم ترین افراد به شمار می رفته و دارای زبانی گویا و فصیح و برخوردار از اخلاق کریمه بوده اند. ایشان با مردم بسیار مهربان و نسبت به فقرا و نیازمندان بسیار بخشنده بودند. شخصیت آن حضرت چنان بود که دوست و دشمن را تحت تأثیر قرار می داد تا آنجا که یزید بن معاویه پس از «واقعه حرِّه» که دستور داد کلیه اهالی مدینه با وی بیعت کنند تنها امام زین العابدین علیه السلام را از این فرمان استثنا کرد.

نیکی و کمک پنهانی

امام زین العابدین علیه السلام پسرعمویی داشتند که گاه به آزار و اذیت امام می پرداخت. با وجود این، امام زین العابدین که از وضعیت علیه السلام مالی وی مطلع بود برای حفظ آبرو و حیثیت اجتماعی او، شبانه به صورت ناشناس به وی کمک مالی می کرد و مبالغی را در اختیار او می گذاشت. او که از این امر خبر نداشت از امام زین العابدین شکوه می کرد و به بدگویی آن حضرت می پرداخت که امام به او کمک نمی کند و به یاد او نمی باشد.

پناهگاه درماندگان و مأمن پناهجویان

در حمله وحشیانه سپاهیان بنی امیه به سرکردگی «شرف بن عقبه» به مدینه و قتل عام آن شهر، زنان و کودکانی که فرصت فرار نیافته بودند پناهگاه و مأمنی مطمئن تر از خانه امام زین العابدین علیه السلام نیافتند. از این رو تا پایان جنگ و عقب نشینی سپاه شرف بن عقبه در خانه آن حضرت ماندند. امام علیه السلام نیز از آنها پذیرایی کردند و حتی لباس مورد نیاز پناه آورندگان را در اختیار آنان قرار دادند.

تهجد و نماز شب حضرت

امام زین العابدین علیه السلام به عبادت، تهجد و نماز شب بسیار اهمیت می داد، به نحوی که در هیچ شرایطی، خواه مسافرت و غیر مسافرت آن را ترک نمی کرد. همین که پاسی از شب می گذشت از خواب بر می خاست، مسواک می زد، وضو می گرفت و به نماز می ایستاد، اگر در مسافرت نمازهای مستحبی روز را نتوانسته بود به جا آورد، آنها را در شب به جا می آورد. یکی از بستگان ایشان می گوید: هیچ گاه در شب برای او رختخوابی پهن نکردم. آن حضرت خواندن نماز شب را به سبب فضیلت بسیارش، همواره به اطرافیان سفارش می فرمود.

راه رفتن

امام زین العابدین علیه السلام هنگام راه رفتن با متانت، وقار و آرامش خاصی راه می رفت و بی آنکه کبر و غروری از خود نشان دهد چنان مستقیم القامه و بدون توجه به چپ و راست راه می پیمود که گویی بر فراز سرش مرغی نشسته است. دستهای خود را به جلو و عقب حرکت نمی داد و با سکون و آرامی به راه خود ادامه می داد.

عبادت و معرفت الهی

امام زین العابدین علیه السلام در معرفت و زهد و عبادت جای پدر بزرگوارش حضرت امام حسین علیه السلام را گرفته بود و ویژگی های آن حضرت از افکار، احساس، رفتار امام زین العابدین هویدا بود. در معرفت الهی چنان بود که هنگام وضو چهره اش تغییر می یافت و به زردی می گرایید، وقتی از آن حضرت، علت این تغییر را می پرسیدند می فرمود: می دانید پس از گرفتن وضو در محضر چه شخص با عظمتی حاضر می شوم!

نیکی پنهان

پاسخگویی به نیازهای ضروری افراد امری پسندیده و مورد تأکید اسلام است. امّا کمک به دیگران و رفع نیازهای مادی آنان نباید موجب لطمه به شخصیت و آبروی آن ها گردد. چنانکه رعایت این مهم را امام زین العـابدین بـه خوبی مدنظر داشتند آن حضرت در شبهـای تـاریک جهت یاری فقرا به راه می افتـاد و بـا انبانی بر پشت به در خانه های مستمندان می رفت و با صورت پوشیده به آنان نان و غذا و پول مرحمت می فرمود و ناشناس به خانه باز می گشت. این امر تا زمان رحلت حضرت ادامه داشت و با چشم از جهان فروبستن آن حضرت مردم دریافتند که کمک های شبانه از سوی آن حضرت بوده که در اختیار نیازمندان قرار می گرفته است.

رعایت مادر

با آن که امام زین العابدین علیه السلام از هر کس نسبت به مادر خود بیشتر احسان می نمود به نیکی رفتار می کرد، ولی اغلب از خوردن غذا با وی امتناع می کرد وقتی علت را جویا شدند و به وی گفتند شما که از هر کس بیشتر به مادر خود عشق می ورزید و به وی نیکی می کنید چرا از غذا خوردن با او خودداری می کنید. حضرت در پاسخ فرمود: من به خاطر ادب و احترام مادرم با آن بزرگوار غذا نمی خورم زیرا بیم آن دارم که لقمه ای دست برم که مادرم زودتر متوجه او شده و قصد خوردن آن را داشته باشد.

گرامی داشت دانش پژوه

امام زین العابدین علیه السلام برای علم و طالبان آن اهمیت خاصی قائل بود و در تجلیل آنها آمده، چون دانشوری بر وی وارد می شد می فرمود: آفرین بر کسی که به سفارش رسول خدا صلی الله علیه و آله عمل کرده است. آن گاه می افزود طلب کننده و جویای علم و دانش از زمانی که از خانه خارج می شود به هیچ تر و خشکی قدم نمی گذارد مگر آن که همه آنها او را مورد تسبیح و ستایش قرار می دهند.

کمک پنهان به نیازمندان

امام زین العابدین علیه السلام هرشب به یکصد خانه سر می زد و به دست مبارک خود به درماندگان و مستمندانی که بخاطر آبرو و نجابت اظهار فقر نمی کردند، انفاق می کرد. ایشان خود به تنهایی و بدون کمک هیچ کس دیگر انبان غذا را بر پشت مبارک حمل می کرد و بین نیازمندان تقسیم می کرد تا مبادا کسی بجز خود وی از راز مردم محتاج و نیازمند با خبر شود و آبروی آنها به خطر افتد.

ذلت ناپذیری

در نزد انسان های بزرگ منش دستیابی به رفاه، اگر بر بهای ذلت پذیری و خوار شمردن باشد، هرگز روا و پذیرفته نیست. چنانکه امام زین العابدین علیه السلام می فرمایند: من دوست ندارم نعمت های بزرگ را به چنگ بیاورم در حالی که اندک ذلتی را در راه آن بر خویشتن هموار سازم.

ارزش کمک به نیازمندان

در اسلام کمک به نیازمندان و دستگیری از آنان، بسیار با اهمیت و ارزشمند شمرده شده است. در اهمیت کمک به همنوع و برطرف ساختن نیاز مردم، همین بس که امام زین العابدین علیه السلام قبل از آنکه به نیازمندی کمک نماید، نخست دست او را می بوسید. وقتی دلیل آن را می پرسیدند، می فرمود: این دست شخص نیازمند نیست که من می بوسم، بلکه در حقیقت دست خداست که بر آن بوسه می زنم. زیرا ارزش کمک به نیازمند چنان است که کمک قبل از آنکه به دست وی برسد، به دست خدا رسیده است.

جذبه امام زین العابدین علیه السلام

در منابع اسلامی آمده است کسی که از خدا بترسد و مرتکب معصیت او نگردد، خداوند خشیت و جذبه ای از وی در دل مردمان می اندازد که همواره تحت تأثیر آن قرار داشته باشند. در تاریخ آمده است که از زهری پرسیدند آیا تاکنون علی بن الحسین را ملاقات کرده ای؟ گفت: بله، او را دیده ام. آن گاه افزود، باید بگویم که به راستی کسی را با فضیلت تر از او ندیدم. به خدا سوگند کمتر کسی را می شناسم که بتواند محبت او را مخفی نگه دارد و یا اگر از دشمنان او باشد، قادر باشد دشمنی خود را نزد او آشکار سازد. شخصیت معنوی، عظمت روحانی و جذبه آن حضرت چنان بود که عبدالملک بن مروان قسم می خورد زمانی که علی بن الحسین بر من وارد شد، ترس و وحشت بدنم را به لرزه انداخت.

علم امام زین العابدین علیه السلام

امام زین العابدین علیه السلام در زمان خود، در دانش های مختلف سرآمد بود، به طوری که در تاریخ آمده است آنچه فقها و دانشمندان از علوم گوناگون از آن حضرت علیه السلام نقل کرده اند خارج از شمار است. ادعیه، مواعظ، احکام شرعی، تحلیل حوادث و وقایع و دیگر علوم، از جمله دانش هایی که حضرتش به جویندگان آنها، آموزش و انتقال دادند. گستره این علوم به قدری است که گفته شده اگر بخواهیم به شرح آنها بپردازیم دامنه وسیعی از مسائل دینی و علمی را در بر می گیرد.

شجاعت امام زین العابدین علیه السلام

امام زین العابدین علیه السلام در کلیه صفات و ویژگی های مثبت شخصیتی زبانزد عام و خاص بود. در این میان شجاعت و صلابت روحی، قوت قلب، جرأت و شهامت، از کمالات بارز ایشان به شمار می آید. به طوری که سخنان آن بزرگوار در پاسخ به گفته های عبیدالله سفّاک و خون ریز که حضرت را به مرگ تهدید می کند، دلیل روشنی بر شهامت و شجاعت و کرامت نفس آن امام همام علیه السلام به شمار می آید. امام علیه السلام قاطعانه خطاب به وی می فرماید: مرا تهدید به مرگ می کنی در حالی که نمی دانی شهادت برای ما، عادی، افتخارآمیز و مایه کرامت است نه موجب خفّت و ترس. هم چنین سخنرانی دلیرانه آن حضرت علیه السلام در برابر یزید و یادآوری سرانجام همراه با ذلت و خواری برای او، شاهد دیگری بر شجاعت و عزت نفس آن امام عظیم الشأن است.

شیوایی سخنان امام زین العابدین علیه السلام

سخنان امام سجاد در طول زندگی، به ویژه سخنرانیهای ایشان در راه کوفه، شام و مدینه، دلیل روشنی بر شیوایی گفتار آن حضرت است. نگاهی به صحیفه سجادیه و توجه به سخنان آهنگین و زیبا و ادبیات دل انگیز همراه با محتوای عمیق آن که حاوی لطایف و حقایق الهی و زندگی ساز است، همه بیانگر شکوه و عظمت روح آن بزرگوار و اندیشه برتر و نفس سلیم آن امام علیه السلام می باشد؛ به گونه ای که فصاحت کلام و بلاغت بیانات آن حضرت، در طول تاریخ، ادبای عرب را به شگفتی انداخته و محتوای آنها، اندیشمندان و خردورزان را به تأمل و تفکر واداشته است.

رفتار با حیوانات

امام زین العابدین علیه السلام نه تنها به انسان ها عشق می ورزید و همواره با آنان به نیکی و احسان رفتار می کرد که حیوانات نیز از رفتار انسانی و الهی آن حضرت بهره مند بودند. به طوری که ایشان با وجود سفرهای متعدد از مدینه به مکه، در هیچ یک از آنها حیوان بارکش خود را مورد صدمه قرار نداد و آن را مضروب نساخت و اگر حیوان به کندی حرکت می کرد، با اشاره به تازیانه ای که در دست داشت آن را وادار به راه رفتن می کرد؛ به نحوی که در طول بیست مرتبه سفر به حج حتی یکبار تازیانه ای بر بدن مرکب خود وارد نساخت.

روحانیت و جذبه امام زین العابدین علیه السلام

در تاریخ آمده است در مراسم حج هشام بن عبدالملک از فرط ازدحام جمعیت هرچه تلاش کرد تا خود را به حجرالاسود برساند و آن را زیارت نماید نتوانست. به ناچار به گوشه ای رفت و منتظر ماند تا جمعیت کمتر شود. در همین هنگام، ناگهان وی و اطرافیانش مشاهده کردند امام زین العابدین علیه السلام به قصد زیارت حجرالاسود پیش می آید و مردم برای آن حضرت راه می گشایند و او را به نشانه تجلیل به یکدیگر نشان می دهند و چشم ها به قصد نگاهی به آن چهره ملکوتی و روحانی، به سوی ایشان دوخته می شود. در این میان، شخصی از هشام پرسید: او کیست که این گونه مورد تکریم مردم و توجه آنان است. هشام که نمی خواست حقارت راه نیافتن به حجرالاسود را تحمل کند خود را به تجاهل زد و گفت: او را نمی شناسم، ناگهان «فرزدق» از میان جمعیت جلو آمد و با صدای رسا، اشعار معروف خود را در معرفی و تجلیل آن حضرت افشا کرد و عظمت شخصیت آن بزرگوار را بیش از پیش بر همگان نمایان ساخت.

تواضع و فروتنی امام زین العابدین علیه السلام

امام زین العابدین می کوشید با کسانی مسافرت کند که او را نشناسند تا مبادا کارهای آن حضرت را انجام دهند و اگر با آشنایان به مسافرت می رفت، شرط می فرمود که او نیز باید در کارها با آنها یاری رساند. روزی حضرت با عده ای ناشناس به مسافرت می رفتند. مسافران، در بین راه با شناختن حضرت، ایشان را در آغوش گرفتند و به تجلیل وی پرداختند و گفتند: ای پسر رسول خدا! شما قصد داشتید با ناشناس ماندن و جسارت احتمالی ما به شما، ما را دوزخی فرمایید؟! امام فرمودند: یک بار من با گروهی آشنا سفر می کردم، آنان برای خشنودی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بیش از استحقاق من، با من به عطوفت و مهربانی رفتار کردند. از این رو برای جلوگیری از این گونه برخوردها سعی کردم نزد شما ناشناس بمانم.

راه های عبادت و پرستش خداوند

امام زین العابدین علیه السلام می فرماید: مردم به طرق مختلف خدا را پرستش می کنند. عده ای از روی بیم. این عبادت مخصوص بندگان و غلامان است و ناشی از ترس آن ها از مولای خود. گروهی از سر حرص و طمع خدا را پرستش می کنند و این، عبادت بازرگانان است. بالاخره دسته ای خدا را از روی اخلاص می پرستند و این عبادت، مخصوص بزرگ مردان و بزرگ زنان و آزادگان است.

ادب و متانت

حفظ ادب و متانت موجب فزونی حرمت اشخاص و بزرگداشت آنان می گردد. کسانی که ادب و وقار خود را حفظ نمی کنند، نگاه های تحقیرآمیز را به سوی خود جلب می کنند و خود را در نظر دیگران کوچک و حقیر جلوه می دهند. خنده بیجا یکی از چیزهایی است که سبب حقارت افراد و کاهش احترام آنان می شود چنان که امام زین العابدین می فرماید: هرکس بی مورد بخندد از علم و وقار و ادب او کاسته می شود.

امر به معروف و نهی از منکر

یکی از عوامل مهم پیشگیری از وقوع جرایم، کجروی های اجتماعی و قانون شکنی در سطح جامعه، برقراری نظام نظارت و کنترل اجتماعی مؤثر است. با این کار آحاد جامعه به طور طبیعی تحت مراقبت یکدیگر قرار می گیرند و سازگاری اجتماعی به وجود می آید. این امر در اسلام تحت عنوان امر به معروف و نهی از منکر بیان شده است. در صورتی که مردم از این مسئولیت اجتماعی سرباز زنند هر جامعه دچار فساد و گرفتار ناامنی، تجاوز و ستم می شود. چنان که امام زین العابدین علیه السلام می فرماید: کسی که امر به معروف و نهی از منکر را ترک کند مانند کسی است که قرآن را به کناری نهاده و به آن عمل نکند، این گروه به ترس، ستم، کینه توزی و سرکشی گرفتار می شوند.

اجر صابران

امام زین العابدین علیه السلام می فرماید: در قیامت به صابران خطاب می شود که به سوی بهشت روید. گروهی از ملائکه علت بهشتی شدن آنها را می پرسند. آنان در پاسخ می گویند: ما در دنیا صبر پیشه کردیم. ملائکه می پرسند: صبر شما در چه حد بوده است؟ بهشتیان گویند: بر اطاعت خداوند جسور بودیم و از معصیت و گناه در برابر او دوری می جستیم. آن گاه به آنان می گویند: وارد بهشت شوید که بهشتِ نعیم جای نیکوکاران است.

کتب و آثار امام زین العابدین علیه السلام

از امام زین العابدین علیه السلام احادیث بسیاری در بیان احکام الهی و شیوه های زندگی به یادگار مانده است. ایشان دو اثر ارزنده نیز به نام های «صحیفه سجادیه» و «رساله حقوق» دارند که دریایی است از حقایق الهی، مکارم اخلاقی و معارف انسانی و عمدتا در قالب دعا بیان شده است. رساله حقوق مشتمل بر حقوق متقابل افراد با یکدیگر، و نیز حق خداوند بر آنان و حقوق اعضا مختلف بدن است.

حقوق متقابل خداوند و بندگانش

امام زین العابدین علیه السلام در مورد حق خداوند بر بندگانش می فرمایند: حق بزرگ خداوند بر تو این است که در برابر آفریدگار خود متواضع و فروتن باشی، و در برابر او سر پرستش فرود آوری، برای او شریکی قرار ندهی، و کارهایت را با خلوص نیّت انجام بدهی. حضرت علیه السلام در ادامه می فرمایند: متقابلاً تو نیز در دنیا و آخرت مستحق پاداشی و خداوند آنچه را دوست داشته باشی به تو خواهد بخشید.

حق زبان

امام زین العابدین علیه السلام در مورد حق زبان بر انسان می فرمایند: حق زبان این است که از بیان سخنان نسنجیده خودداری کنی و آنرا به نیکی عادت دهی و مؤدبانه با آن سخن گویی، به هنگام ضرورت و نیاز از آن بهره جویی، و از پرگویی و گفتار بیهوده و سخنان ناروا و خطرساز پرهیز نمایی. زبان هر شخص، گویای میزان عقل اوست. زیبایی معنوی و درونی افراد به عقل آنان است، هم چنان که جمال و زیبایی ظاهری اشخاص به زبان آنان است.

حق گوش

امام زین العابدین علیه السلام در مورد حق گوش بر انسان می فرمایند: حق گوش این است که با آن سخنانی را به قلب و درون خود راه دهی که آن را به خیر و نیکی وا دارد، و اخلاق و سجایای پاک را در او به وجود آورد، زیرا قلب و درون چون شهری است که مفاهیم و معانی برای انجام اعمال نیک و بد، از دروازه همان گوش، بدان راه می یابد.

حق چشم

امام زین العابدین علیه السلام در مورد حق چشم بر انسان می فرمایند: حق چشم این است که آن را از هرچه ناروا است بپوشانی. و از نگاه های بیهوده و مبتذل باز داری. آن را جز برای مواضعی که درس عبرت است یا بر علم و فضیلت انسان می افزاید به کار نگیری.

حق پا

امام زین العابدین علیه السلام در مورد حق پا بر انسان می فرمایند: حق پا این است که هرگز آن را در راه حرام ننهی و هرگام که به وسیله او بر می داری، مواظب باشی تو را به ذلّت و خواری نیفکند و به وادی نیستی و مرگ نکشاند، زیرا با پا است که می توانیم در راه خیر یا در طریق شرّ گام برداری.

حق دست

امام زین العابدین علیه السلام در مورد حق دست بر انسان می فرمایند: حق دست این است که در امور حلال گشاده دست باشی با آن واجبات الهی را به جای آوری آن گاه می فرمایند: اگر رضا و خشنودی خدا را در نظرگیری و فزونی مال را با عقل و فضیلت همراه سازی به پاداش نیک آخرت دست خواهی یافت.

حق شکم

امام زین العابدین علیه السلام در مورد حق شکم بر انسان می فرمایند: حق شکم بر تو این است که آن را ظرف حرام چه کم و چه زیاد قرار ندهی و از حلال نیز به اندازه اش پرکنی نه چندان کم خوری که موجب سستی و ضعف جسمانی و سبب کسالت تو گردد و نه چندان زیاد مصرف کنی که موجب تن پروری، جهل و سبب بازداشتن تو از کار و کوشش و کسب علم شود، زیرا پرخوری موجب سفاهت و نادانی می شود و تو را از انجام امور انسانی و کرامت نفس باز می دارد و انصاف و مردانگی را از تو دور می سازد.

حق نماز

امام زین العابدین علیه السلام در مورد حق نماز بر انسان می فرماید: حق نماز بر تو این است که بدانی نماز تو را به درگاه الهی رهنمون می سازد و به وسیله آن به خدا تقرب می جویی. بدان که به هنگام نماز در پیشگاه خداوند ایستاده ای. حضرت در ادامه می فرمایند: به هنگام نماز فروتن باش و خود را در حیطه خشیّت الهی بدان. در عین حال با امید به عفو و کرامت الهی، با خشوع و آرامش و وقار به راز و نیاز با خداوند متعال بپرداز و از او آمرزش بخواه.

حق معلم و استاد

امام زین العابدین علیه السلام در مورد حق معلم بر انسان می فرماید: حق معلم و استاد بر تو این است که در تعظیم و تکریم او بکوشی و محضر او را محترم بشماری و به سخنان او به نیکی گوش دهی و با گشاده رویی و آزاد منشی و در کمال ادب و احترام در درس و مجلس او وارد شوی و هرگز صدای خویش را در محضر او بلند نکنی. آنگاه می فرمایند: هیچ وقت در مجلس او با دیگران سخن نگو و خاطر او را از این رفتار نرنجان.

حق همسر

امام زین العابدین علیه السلام در مورد حق همسر می فرمایند: حق همسر بر تو این است که بدانی خدای متعال او را سبب آرامش و مصاحبت تو قرار داده و قدر این نعمت بزرگ الهی را که بر تو ارزانی داشته بدانی، او را گرامی بداری و با تکریم و نرمی و ملاطفت با وی رفتار کنی. حضرت در ادامه می فرمایند: هرچند تو نیز نسبت به او دارای حقوقی هستی ولی بر تو لازم است که با رأفت و مهربانی با او رفتار کنی و در تهیه خوراک و پوشاک او به نیکی اقدام نمایی.

حق نیکوکار

امام زین العابدین علیه السلام در مورد حق کسی که به فردی نیکی و احسان کرده است می فرمایند: حق کسی که به تو احسان و نیکی کرده این است که او را سپاس گویی و احسانش را از یاد نبری و همواره از او به نیکی یاد کنی و به درگاه خدا خالصانه برایش دعا نمایی. و بدین وسیله از او در نهان و آشکار قدرشناسی کنی و حتی الامکان در جبران احسان و نیکی وی بکوشی.

حق همسایه

امام زین العابدین علیه السلام در مورد حق همسایه می فرمایند: حق همسایه بر تو این است: زمانی که در خانه نیست از خانه او محافظت نمایی و زمانی که حضور دارد با اکرام و احترام با وی رفتار کنی و در همه حال به کمک و یاری او بپردازی. از عیب جویی و کاوش برای پی بردن به اعمال وی خودداری کن و اگر رفتار سویی از وی مشاهده کردی آن را پوشیده دار و هرگز نگاه ناروا به خانواده او نیانداز.

پرهیز از دروغ گفتن

دروغ گفتن موجب سلب اعتماد از فرد دروغگو می شود و اگر این پدیده در سطح جامعه رواج پیدا کند جامعه دچار بی اعتمادی وسیع می گردد به گونه ای که زندگی در چنین جامعه ای مشکل و دچار تنگنا می شود، فریب و نیرنگ در آن رایج می گردد، و دل نگرانی و اضطراب عمومی بر آن حاکم می شود. از این رو در اسلام، حتی از دروغ گفتن به شوخی و نیز دروغهای کوچک نهی شده است. چنان که امام زین العابدین علیه السلام می فرمایند: از دروغ گفتن، چه کوچک و چه بزرگ، جدی یا شوخی بپرهیزید. زیرا دروغ کوچک باعث می شود شخص بر دروغ بزرگ بی پروا گردد.

موجبات خواری و اسباب محبوبیت و بزرگواری

امام زین العابدین علیه السلام در سخنانی در مورد موجبات خواری انسانها و اسباب بزرگواری آنان می فرمایند: درخواست و طلب نیاز از مردم، انسان را به خواری و ذلت می کشاند و حیا و وقار را کم می کند و خود نوعی فقر و نداری است و کسی که از مردم حاجتی نخواهد فردی بی نیاز و غنی است. هرکس عملش نیکوتر باشد نزد خدا محبوب تر است. حضرت آن گاه می فرمایند: آن کس که دارای سعه صدر و خلق نیکو باشد به خدا نزدیکتر است. پسندیده ترین شما نزد خداوند کسی است که سعی و تلاش او برای بهبود وضع زندگی خانوادگی اش بیشتر باشد. بدانید که گرامی ترین شما نزد خداوند، پرهیزگارترین شماست.

هم نشینان بد

امام زین العابدین علیه السلام به یکی از فرزندانش می فرمایند: با دروغگو همنشین نشو، که چون سراب است. دور را نزدیک و نزدیک را دور به تو می نمایاند. با فرد فاسق و بدکار همراه و دوست نشو، که تو را به لقمه ای یا کمتر بفروشد. با فرد بخیل رفیق و هم صحبت نشو، که او تو را در هنگام نیاز تنها می گذارد. با فرد فرومایه و نادان طرح دوستی نریز، که وی می خواهد به تو سود رساند ولی زیان می زند و بالاخره با کسی که با بستگان و فامیلش قطع ارتباط کرده است دوست نشو، که خداوند او را در قرآن نفرین کرده است.

انسان کامل

امام زین العابدین علیه السلام طی سخنانی ارزشمند، در مورد شخصی که دین و معرفت دینی اش کامل است می فرمایند: شخص مسلمان، وقتی معرفت و دینش کامل است که سخنی را که برایش مفید نیست، ترک گوید و کمتر به بحث و جدل بپردازد، و بردبار و شکیبا و خوش خلق باشد.

نیک بختی دائمی

آیا انسان می تواند همیشه موفق و نیکبخت باشد و احساس رضایت خاطر کند؟ امام زین العابدین علیه السلام در پاسخ به این سؤال می فرمایند: ای فرزند آدم! پیوسته خیر و نیکبختی با تو همراه است به شرط آنکه از موقعیت ها و شرایط پیش آمده درس گیری و به خود پند دهی و به حساب خود رسیدگی کنی و خویش را مورد حسابرسی قرار دهی. ترس و خشیت الهی را شعار خود سازی، و به تقوی و پرهیزگاری آراسته گردی.

راه نجات مؤمن

امام زین العابدین علیه السلام سه چیز را موجب نجات مؤمن در دنیا و آخرت می دانند. تسلط بر زبان و خودداری از بدگویی و غیبت؛ واداشتن خود به انجام دادن اموری که موجب سود و نفعی در دنیا و آخرت گردد؛ گریان بودن بر گناهان.

دعای امام سجاد علیه السلام در عذرخواهی از تقصیر در حقوق بندگان

بارالها! من در پیشگاه تو عذر می خواهم از مظلومی که در حضور من به او ستم رسیده و من او را یاری نکرده ام و از احسانی که درباره من انجام گرفته و شکر آن را به جا نیاورده باشم و از بدکرداری که از من عذرخواسته، و من عذرش را نپذیرفته باشم و از فقیری که از من خواهشی کرده، و من او را ترجیح نداده باشم و از حق مؤمنین که بر ذمّه ام مانده و آن را نپرداخته باشم و از عیب مؤمنی که بر من پدید شده و آن را نپوشانده باشم و از هر گناهی که برایم پیش آمده و از آن دوری نکرده باشم. پس بر محمد و آلش رحمت فرست و پشیمانیم را به لغزشهایی که به آن دچار شده ام و تصمیم بر ترک گناهانی که برایم پیش آید توبه ای قرار ده که برای من موجب محبت گردد.

مراعات دوست و همنشین

امام صادق علیه السلام می فرمایند: مردی نزد امام زین العابدین علیه السلام آمد و گفت: شخصی به شما نسبت های ناروا داده و شما را گمراه و بدعت گذار نامیده است. حضرت به وی فرمود: تو حق دوست و همنشینی با او را مراعات نکردی و گفتار او را برای من نقل کردی. حق مرا نیز از بین بردی، زیرا سخنی از برادر دینی ام گفتی که من آن را نمی دانستم. هر دو خواهیم مُرد و در روز قیامت از تو سؤال خواهد شد که چرا غیبت برادر خود را کرده ای. از غیبت بپرهیز که غیبت غذای سگ های جهنم است. بدان کسی که زیاد عیوب مردم را به زبان می آورد، دلیل آن است که عیب های خودش را در مردم جست و جو می کند.



:: بازدید از این مطلب : 100
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : چهار شنبه 15 تير 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امیر حسین
ولادت حضرت ابوالفضل علیه السلام

پدید آورنده : عبداللطیف نظری و خانم مولائی ، صفحه 79

 

ولادت

چهارم شعبان، سال روز ولادت پرچم دار بزرگ کربلا، حضرت عباس بن علی علیه السلام است. عباس بن علی علیه السلام در سال 26 هجری قمری، در مدینه، دیده به جهان گشود. وی در دامان امیرالمؤمنین علی علیه السلام و مادر گرامی اش به گونه ای پرورش یافت که به مظهر غیرت، ایثار و شجاعت، بدل گشت. عباس بن علی علیه السلام در طول حیات خویش از محضر پدر و برادرانش، بیشترین بهره را برد و جامع فضایل نیکو گردید. آن بزرگوار آن چه را از محضر آن سه امام معصوم آموخته بود، در کربلا آشکار ساخت و حماسه ساز نام آور عاشورای حسینی شد.

طلوع ماه در مدینه

عباس علیه السلام فرزند امیرالمؤمنین علی علیه السلام در چهارمین روز از شعبان سال 26 هجری قمری، دیده به جهان گشود. میلاد عباس، نوری دیگر به این هستی بخشید و دل های شیفتگان امیرالمؤمنین علی علیه السلام از شور و عشق، لبریز گشت. چهره ی علاقه مندان اهل بیت علیهم السلام را شبنم شادی فراگرفته بود و هریک برای دیدار نورسیده ی مولای خویش بر یکدیگر، پیشی می گرفتند. هنگامی که نسیم اذان و اقامه بر روان پاک و سپید این طفل نیک بخت فرو نشست، امام علی علیه السلام با واژه ای مهرآفرین، نام فرزند خود را عباس نهاد. عباس یعنی شیر بیشه ی شجاعت و قهرمان میدان نبرد.

دوران کودکی

باید در لحظه لحظه ی دوران کودکی عباس علیه السلام ، به دقت اندیشید؛ زیرا در همه ی این دوران شیرین و حساس زیر نظر و عنایت کانون عصمت و طهارت بوده است. او در دوران کودکی از دانش و زهد و تقوا و ایثار و عبادت و شجاعت پدر ـ که آیت بی همتای همه ی کمال بشری است ـ الهام می گیرد و می کوشد خود را آن گونه بپروراند که ایده آل و مطلوب پدری بزرگوار چون علی است.

فضایل

پرچم دار کربلا و پاسدار حرم اهل بیت مصطفی صلی الله علیه و آله ؛ حضرت عباس علیه السلام ویژگی ها و فضایل فراوانی دارد که القاب و کنیه های آن حضرت، نشان گر برخی از آن هاست. ماه بنی هاشم، از جمال او حکایت دارد. سقای کربلا، از فداکاری عباس علیه السلام در رساندن آب به اهل بیت علیهم السلام حکایت می کند. قهرمان علقمه و پرچم دار کربلا، شجاعتش را بازگو می کند. پاسدار حرم، گواه جانبازی او در راه اهل بیت علیهم السلام است. باب الحوایج، شکوه او را نزد خداوند، نشان می دهد و سرانجام، عبد صالح، از عظمت معنوی عباس بن علی علیه السلام حکایت دارد.

عباس علیه السلام در کلام امام سجاد علیه السلام

بزرگی و عظمت مقام عباس بن علی علیه السلام به گونه ای است که امامان معصوم علیهم السلام در موارد متعدد بر فداکاری ها، جانبازی ها و عظمت شخصیت آن بزرگوار تأکید فرموده اند. امام سجاد علیه السلام که خود در کربلا حضور داشت و شاهد فداکاری های عمویش بود، درباره ی حضرت عباس علیه السلام می فرماید: «خداوند، عمویم عباس را رحمت کند که با ایثار و جانبازی، در راه برادرش جانبازی کرد تا آن که دست هایش قطع شد و خداوند به جای آن، دو بال به او داد که با آن ها به همراه فرشتگان در بهشت پرواز کند؛ همان گونه که برای جعفربن ابوطالب قرار داده شد. عباس را در پیشگاه خداوند منزلتی است که در روز قیامت، همه ی شهدا به آن غبطه می خورند».

عباس علیه السلام در کلام امام صادق علیه السلام

امام صادق علیه السلام ، حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام را به عنوان کسی معرفی می کند که از ایمان استوار و بینش نافذ برخوردار بوده و در راه امام بزرگوارش به جهاد برخاسته است. ایشان می فرماید: «عمویم؛ عباس، بصیرتی نافذ و ایمانی محکم داشت. او به همراه برادرش حسین علیه السلام جهاد کرد و به افتخار شهادت رسید». آن حضرت هم چنین درباره ی اخلاص و ارزش جهاد حضرت عباس علیه السلام می فرماید: «شهادت می دهم و خدا را شاهد می گیرم که تو در راه جنگجویان بدر و مجاهدان راه خدا گام نهادی و در جهاد با دشمنان خدا، اخلاص ورزیدی و در نصرت اولیای خدا، خلوص نشان دادی و از دوستانش دفاع کردی... شهادت می دهم که تو هر چه در توان داشتی، انجام دادی».

مظهر شهادت

سلام بر ابوالفضل، فرزند امیرالمؤمنین علی علیه السلام ؛ که با جانش با حسین علیه السلام مواسات ورزید، از دنیایش برای آخرت بهره برد و خود را فدای برادر کرد. روزهای آغازین ماه شعبان، ولادت این دو برادر را در خود دارد؛ دو برادر بزرگواری که نام شان در ذهن هر مؤمن شیفته ای، تداعی گر قلّه های بلند حماسه و سرافرازی است. حسین و ابوالفضل علیهماالسلام ، نام های قدسی هستند که چشم اندازی از اخلاص، عبودیت، دلیری و ایثار را پیش دیدگان آدمی می گشایند و در درون او، تواضع و حیرتی وصف ناشدنی را برمی انگیزانند. حضرت ابوالفضل علیه السلام ، پرچم دار لشکر اخلاص و شهادت، مظهر دلدادگی به معبود، و نمود مجسمی از یک انسان کامل است. او بزرگ مردی حماسه آفرین است که در قیامت، شهیدان بر مقام او رشک می برند. او پرچم داری است که یادمان دلاوری و آزادگی وی، پیوسته در تاریخ جاری است. سلام همه ی صالحان و پاکان، بر روان پاک آن دریا دل باد؛ سلامی تا سپیده دمان ظهور.

طلیعه ی آگاهی

حضرت ابوالفضل علیه السلام ، پرچم داری است که ولادتش، طلیعه ی آگاهی، ایمان، دلاوری و آزادگی است. او بیرق دار فریادگری است که در دشت نینوا بر شب تاخت و هیمنه ی دروغین تیرگی ها را درهم ریخت. آن والا مرد، برزگر عشق، در دشت خون و رهایی شد. عزیزی که فداکاری ها و ایثارگری هایش، اندیشه های سبز ایثارگران ما را به نور و روشنایی هدایت کرد و باغستان تفکر جانبازان رشید ما را، سرسبزی و طراوتی جاودانه بخشید. ولادت با سعادت قمر بنی هاشم؛ حضرت عباس علیه السلام و روز جانباز را به محضر سید و مولای جانبازان، حضرت آیت اللّه خامنه ای(مدظله العالی) تبریک می گوییم و برای همه ی جانبازان، آرزوی توفیق و سربلندی داریم.

رزم آوری

حضرت ابوالفضل علیه السلام سواری خوش سیما و تنومندی است که در زیبارویی، «ماه بنی هاشم» خوانده می شد و در تنومندی به گونه ای بود که چون بر قوی هیکل ترین اسبان می نشست، پاهایش بر زمین کشیده می شد. در قدرت و رزم آوری چونان شیر خشمگین بر لشکر کفر و الحاد می تاخت؛ به قدری تار و مارشان کرده بود که دیدن او، دل دشمن را به لرزه می انداخت. گروه گروه افراد با چهره هایی وحشت زده از پیش او می گریختند و دلاوران لشکر آن گروه نامسلمان، به تیغ شمشیرش، رو به جانب دوزخ می نهادند.

سلام بر ابوالفضل علیه السلام ؛ بزرگ مردی که به یُمن نام بلندش، پرواز را می آموزیم و یادش هماره در مینای عشق می درخشد. سلام بر ابوالفضل علیه السلام ، که سرو بلند آزادگی را بر بام تاریخ ما می کارد، آینه های طور و تجلی را در برابر جوانان ما می افرازد و پرچم صلابت و سادگی، صبر و ایستادگی، شهادت و مردانگی را بر ایوان آیین زندگی جانبازان عزیز ما به اهتزاز در می آورد. سلامی ویژه، از هر سپیده دمان، تا هر شام گاهان، هزاران بار!

پاسدار نام آور

حضرت ابوالفضل علیه السلام ، پاسدار نام آور حماسه ی کربلاست. او فروزان اختر شجاعت و فرزانگی است که پرچم خونین انقلاب حسینی را برای همیشه بر فراز قلل مرتفع تاریخ، به اهتزاز درآورد. و اینک، همه ی کوهنوردان آزادی را به صعود برچکاد مبارزه فرا می خواند و در کلاس عقیده و جهاد، بدانان شور و شعور می آموزد.

ترنّم شگفتن نوگلی معطر

اینک، گلخنده های آسمان و زمین، و زمزمه های شورانگیز بلبلان شیدا، در سال روز میلاد حضرت عباس علیه السلام به گوش می رسد. دریچه ای از شادی بر دل ها گشوده شده و رنگین کمان شوق، فضای زندگی را آراسته است. صدای هلهله ی شادمانه ی عرشیان به گوش می رسد و ترنّم شکفتن نوگلی معطر در باغستان توحید، دل ها را مفتون و مجذوب خویش ساخته است. عباس می آید و صفا و زیبایی و پاکی را به ارمغان می آورد. عباس می آید و کرامت و فضیلت و شهادت را با خود به همراه می آورد. مردی می آید که ابر رحمتِ اندیشه اش، همه ی تشنگان فضیلت راسیراب می کند. آری، اینک هوا عطر آلود و عنبرآمیز است و آبشاری از نور، از خنده های شادمانه ی خورشید، به مهمانی زمین آمده است. عباس بن علی علیه السلام به دنیای خاکی، گام نهاده است؛ هم او که آیه ی روشن کتاب استقامت است؛ بزرگ وارث ایثار و خون، پاسدار ایمان، یگانه ی دوران، وسعت همه ی نیکی ها، فرزند خورشید و مرزبان حماسه ی جاوید.

یاران! اینک به احترام قدم های پرصلابت عباس دلاور، عرشیان در گوش خاکیان، حدیث تهنیت می خوانند. این ولادت پرمیمنت بر شما نیز مبارک باد!

دانش ابوالفضل علیه السلام

حضرت ابوالفضل علیه السلام ، زورق نشین دریای بی کرانه ی معرفت بود. به سان ماه تابان از خورشید وجود پدر، نور می گرفت و با فراستی چشم گیر و دقتی فراوان، خوشه چین خرمن حقایق ولایت بود. علی علیه السلام درباره ی دانش اندوزی فرزند خود چنین می فرماید: «همانا فرزندم عباس، در کودکی علم آموخت و به سان فرزند کبوتر که از مادرش، آب و غذا می گیرد، معارف را از من فرا گرفت».

کرامت های ابوالفضل علیه السلام

عباس علیه السلام به برکت ایثار و فداکاری بی مانندش، قبله ی دل هاست. حرم ملکوتی اش، آرام بخش دل عاشقان است. مردم درمانده ای که از همه جا ناامید شده اند، به بارگاه او که تجلی گاه رحمت الهی است، روی می آورند و شاد و خوشحال بازمی گردند. آن خانه ای که هرگز به روی حاجت مندان بسته نمی شود، خانه ی عباس، بنده ی وارسته ی خداست.

شمایل

حضرت عباس علیه السلام ، آیتی از جمال و زیبایی بود. رخساره اش زیبا، اندامش متناسب و نیرومند بود و آثار دلیری و شجاعت را به خوبی نمایان می ساخت. راویان، او را خوب رو و زیبا وصف کرده و گفته اند که رشیدی اندام و قامت ایشان به حدی بود که بر اسب نیرومند و بزرگی می نشست، ولی در همان حال، پاهایش بر زمین، خط می انداخت.

وفای عباس علیه السلام نسبت به برادر

حضرت ابوالفضل علیه السلام به پیمانی که با خداوند برای حفظ بیعت خود با برادر، راهبر و امامش بسته بود، وفادار ماند. مردمان در طول تاریخ مانند این وفاداری را ندیده اند و زیباتر از این وفاداری در کارنامه ی وفای انسانی به ثبت نرسیده است. وفاداری که هرآزاده ی شریفی را به خود جذب می کند.

شعری از سیدراضی قزوینی درباره ی علم دار کربل

«ای ابوالفضل! ای بنیان گذار فضیلت و ایستادگی و خویشتن داری! فضیلت، جز تو را به پدری نپذیرفت. کوشیدی و به اوج عظمت و بزرگی دست یافتی، اما هر کوشنده ای به خواسته اش دست پیدا نمی کند. با عزت و سرافرازی و همت بلند از پذیرش ستم، سر باز زدی و پیکان نیزه ها را مرکب خود کردی».

تسلیم در برابر حق

عباس علیه السلام ، اسلام خود را در تسلیم خلاصه کرده بود؛ تسلیم در برابر خدا، و در برابر ولیّ امر مسلمانان. او با صدق و خلوص و آگاهی در راه تسلیم، گام نهاد و هرچه درتوان داشت در طَبَق اخلاص، تقدیم راه امام خود کرد و سرافرازانه جان باخت. آری، نتیجه ی آگاهی کامل و ایمان خالص، همین است.

خویشتن داری عباس علیه السلام

ابوالفضل علیه السلام در روز عاشورا، عزت نفس و خویشتن داری را با تمام ابعاد و آفاقش مجسم ساخت. امویان به شرط کناره گیری از اردوی برادرش، وعده ی فرماندهی کل قوا به او دادند. ولی وی بر این وعده ی آنان تمسخر زد و با شوق و اخلاص به سوی لشکرگاه حسین علیه السلام شتافت و در راه دفاع از دین و آزادگی، جان خود را فدا کرد.

جهاد با نفس

به راستی که حضرت عباس علیه السلام در ستیز با دشمن، سنگ تمام گذاشت. بدنش مجروح گشت، دست هایش قطع شد، عمود آهنین بر فرقش زدند و تیر به چشم و مشک آب او رسید. کشت و کشته شد. ولی جهاد با نفس او ارزش مندتر است؛ زیرا با لب تشنه، آب را تا نزدیک دهان آورد. آن گاه از لب تشنه ی برادر و کودکان تشنه اش یاد کرد و آب را بر روی شریعه ریخت. و همین نشان دهنده ی جهاد عباس علیه السلام با نفس خویش است.

زیارت ابوالفضل العباس علیه السلام

زیارت ابوالفضل علیه السلام هم چون قدم گاه معرفت است و در این زیارت، گلواژه های عرشی، رایحه ی قدسی به وجود انسان می بخشند. یکایک واژه های آن، عطری از گلزار فضایل علوی در بردارد و مجموعه ی عبارت های زیارت، ویژگی های انسان کامل، عبدی صالح و رادمردی ملکوتی را نشان می دهد. زیارت او، سنخیتی روحی بین انسان و آن شخصیت ملکوتی پدید می آورد.



:: بازدید از این مطلب : 146
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : چهار شنبه 15 تير 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امیر حسین
ولادت امام حسین علیه السلام

پدید آورنده : ابراهیم ابراهیم پور ، صفحه 67

 

مولودی مبارک

صبح گاه سوم شعبان سال چهارم هجرت، دومین فرزند برومند علی و فاطمه علیهماالسلام در خانه ی وحی و ولایت، دیده به جهان گشود و خانه ی زهرای اطهر علیهاالسلام به نور جمال این نوگل باغ نبوت و ولایت و چراغ فرزندان آسمان رسالت و امامت، معطر و روشن شد. آن گاه که خبر ولادتش به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رسید، به خانه ی فاطمه علیهاالسلام آمد و به اسماء فرمود تا آن کودک را بیاورد .اسماء، او را در پارچه ای سپید پیچید و خدمت رسول خدا برد. پیامبر در گوش راست او، اذان و در گوش چپش، اقامه گفت.

رسول خدا صلی الله علیه و آله ؛ معلم حسین علیه السلام

حسین علیه السلام هنوز زبان نگشوده بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله برای انجام نماز مستحبی، ایستاده بود و حسین علیه السلام نیز در کنارش. رسول خدا صلی الله علیه و آله می گفت: «اللّه اکبر»، ولی حسین علیه السلام نتواست بگوید. این کار شش بار تکرار شد. بار هفتم هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: «اللّه اکبر»، حسین علیه السلام زبان گشود و گفت: «اللّه اکبر». به این ترتیب، نخستین کلام حسین علیه السلام هنگام زبان گشودن، «اللّه اکبر» بود و تا آخر، پای «اللّه اکبر» ایستاد و خون پاکش را برای اعلای کلمه «اللّه اکبر» ایثار کرد.

حسین علیه السلام ؛ وارث پیامبران

در زیارت نامه معروف «وارث» (که امام صادق علیه السلام آن را به جابرجعفی آموخت و فرمود: با این زیارت نامه، امام حسین علیه السلام را زیارت کن)، آمده است:

«امام حسین علیه السلام » وارث (کمالات) آدم، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، محمد و امیرالمؤمنین علی و حسن علیهم السلام است. حسین علیه السلام وصی پاک پیامبر صلی الله علیه و آله است. حسین علیه السلام برپا کننده ی نماز و ادا کننده ی زکات و مجری امر به معروف و نهی از منکر است. حسین علیه السلام نوری است از صلب های بزرگ و رحم های پاک. او هرگز به آلودگی های جاهلیت نیالوده است. او از ستون های دین و رکن های مؤمنان است.

عزت

آن که عزیز است، استوار و شکست ناپذیر، و آن که ترس از رفتن و میل به ماندن ندارد، سربلند است.

حسین علیه السلام که آموزگار چنین عزتی است، هم چون پدر، مرگ با عزت را زندگی می دید و زندگی با ذلت را عین مرگ می دانست. او می فرمود: «زندگی ذلت بار، مردن و مرگ همراه با پیروزی و سربلندی، زندگی است». قیام حسین علیه السلام در کربلا، سرمشقی روشن برای همه ی آنانی است که درس عزت و سربلندی می جویند. آن حضرت در اوج حماسه ی خود، آن گاه که وارد میدان رزم شد، تا آن زمان که به شهادت رسید، شعارش این بود:

الَمْوتُ خیرٌ مِن رُکوبِ الْعارِ وَ الْعارُ اَوْلی مِن دخول النّارِ

مرگ از پذیرش ننگ بهتر، و ننگ از ورود در آتش سزاوارتر است.

استقامت

حسین علیه السلام کسی است که یاران وفادارش از پیران پارسا تا جوانان پاک باخته، عموزادگان، خواهرزادگان، برادرزادگان، برادران و فرزندان، جوان و خردسال و شیرخواره، در برابر چشمانش با شمشیر و تیر و نیزه، چاک چاک شدند و به خاک افتادند، ولی خم به ابرو نیاورد. از سوی دیگر، دختران و خواهران و بانوان حرم را تشنه و داغ دار و پریشان می بیند و می داند که ساعتی بعد، اسیر خواهند شد. با این حال، هم چون شیر می خروشد و رجز می خواند و بر دشمن می تازد و صف شکنی می کند و آوای «المَوْتُ خَیرٌ مِنْ رُکُوبِ الْعارِ» سر می دهد. کسی جز حسین بن علی علیه السلام نمی تواند با قامتی استوار و روحی به ژرفای اقیانوس، این همه را ببیند و هم چنان پایداری کند.

رضای الهی

اخلاص، عرفان، رضای الهی و خدامحوری، عشق به اللّه ، توکل به خدا و به طور کلی الهی شدن از آموزه های برجسته ی مکتب حسین علیه السلام است. هدف امام، خشنودی خدا و پیامبر اوست. اگر قیام می کند، اگر حرکت می کند و خونش را نثار می کند، اگر سخت ترین مصیبت ها را به جان می خرد، اگر فرزندان را به شهادت فرا می خواند، اگر خاندان عزیزش را به دست اسارت می سپارد و بلا را به جان می خرد، برای کسب رضای الهی است. امام حسین علیه السلام که در عالی ترین نقطه ی این عشق مقدس و در اوج اخلاص و عرفان قرار دارد و قیامش برای رضایت خداست، در آخرین لحظه های زندگی چنین می گوید: «خداوندا! من، به حکم وقضای تو راضی ام و در برابر تو تسلیم هستم و جز تو معبودی ندارم، ای پناه بی پناهان!».

عدالت خواهی

اساس تفکر اسلامی بر توحید و عدالت خواهی است. انسان مسلمان باید با ستم گران مبارزه کند. به طور کلی هدف از برگزیدن پیامبران به رسالت و فرو فرستادن کتاب های آسمانی، این است که عدالت اجرا شود. امام حسین علیه السلام نیز در همین راستا، در نامه ای به مردم کوفه می فرماید:

«به جان خودم سوگند! امام و پیشوا تنها کسی است که مطابق کتاب خدا داوری کند و دادگر و متدین به دین حق باشد و خویشتن را برای خدا به دین و عدالت، پای بند سازد». همین عدالت خواهی و آزادگی است که رهبر قیام عاشورا را تا قیامت، زنده نگاه می دارد و آموزه های حیات بخش او را جاودانه می سازد.

اهمیت نماز

یکی از آموزه های حسین علیه السلام ، ترویج فرهنگ نماز است. امام حسین علیه السلام به نماز اول وقت بسیار اهمیت می داد. حتی در ظهر عاشورا و در گرماگرم کارزار، نماز اول وقت ایشان ترک نشد. آن گاه که عمروبن عبداللّه معروف به ابوثمامه صائدی گفت: «دوست دارم پس از نماز خواندن به امامت شما، به لقای پروردگام نایل شوم»، امام در پاسخ فرمود: «نماز را به یادمان انداختی، خداوند تو را از نمازگزاران واقعی گرداند. آری، این اول وقت نماز ظهر است. از آنان بخواهید مدتی دست از جنگ بکشند، تا نماز به جا آوریم».

عبادت آزادگان

از گفتار آن حضرت است: «دسته ای از مردم، خدا را پرستش می کنند که به ثواب و پاداش برسند و این عبادت تاجران است. جمعی ازترس مجازات خدا، او را عبادت می کنند و این، عبادت بردگان و غلامان است. ولی بعضی، خدا را فقط برای سپاس و حق گزاری می پرستند. این گونه عبادت، مخصوص آزادگان است و بزرگ ترین عبادت ها، همین است».

مرد آزاده کیست؟

امام حسین علیه السلام می فرمایند: «هرآن چه در شرق و غرب، آفتاب بر آن می تابد از دریا، خشکی، کوه و دشت، همه نزد خداشناسان و اولیای خدا، ناچیز و مانند برگشتن سایه است». سپس حضرت فرمود: «مرد آزاده این چیزهای پست را به مردم دنیا وامی گذارد؛ ارزش آزاد مرد، هیچ چیز جز بهشت نیست. پس شما خود را به غیربهشت نفروشید و کسی که با به دست آوردن دنیا خشنود شود، بی شک به پست ترین چیزی، خشنود و راضی شده است».

عیادت بیمار و ادای قرض او

روزی امام حسین علیه السلام بر اسامة بن زید که بیمار بود، وارد شد. او را اندوهگین دید. فرمود: «چرا اندوهگین هستی؟» عرض کرد: «به اندازه ی شصت هزار درهم، بدهکاری دارم» امام فرمود: «ادای آن با من». عرض کرد: «ترس دارم که پیش از آن بمیرم» فرمود: «نمی میری تا آن را ادا کنم». آن گاه پیش از مرگ او، قرض را ادا کرد.

پرسش های علی علیه السلام از حسین علیه السلام و پاسخ او

روزی علی علیه السلام به فرزندش حسین علیه السلام فرمود: «پسرم! چه چیز، آدمی را آقا و بزرگوار می کند؟» حسین علیه السلام پاسخ داد: «نیکی کردن به خانواده و خویشاوندان و بردباری در برابر حوادث». پرسید: «غنا و بی نیازی چیست؟» پاسخ داد: «در این که آرزوها را کم کنند و به هرچیز می رسد، خشنود باشند». پرسید: «پستی چیست؟» پاسخ داد: «پستی مرد در این است که هر چیز را برای خود بخواهد و خود را تسلیم شادمانی ها کند».

پرسید: «زشتی در چیست؟» پاسخ داد: «در این که کسی با رهبرش (رهبر حق) دشمنی ورزد».

آن گاه علی علیه السلام به یکی از یاران خود به نام حارث الاعور فرمود: «این سخنان حکمت آمیز را به فرزندانت بیاموز؛ زیرا این سخنان، خرد را زیاد و اندیشه را استوار می سازد».

پندی تکان دهنده به گنه کار

شخصی به حضور امام حسین علیه السلام رسید و عرض کرد: «گنه کارم و نمی توانم گناهانم را ترک کنم. مرا موعظه کن». امام علیه السلام فرمود: «پنج کار را انجام بده و هرچه می خواهی، گناه کن: 1ـ روزی خدا را مخور. 2ـ از ملک خدا بیرون برو. 3ـ به جایی برو که خدا تو را نبیند. 4ـ وقتی عزراییل خواست روحت را از بدنت جدا کند، او را از خود بران. 5ـ وقتی که مالک دوزخ خواست تو را به دوزخ افکند، زیر بارش مرو. در این صورت، هرچه می خواهی، انجام بده».

سخن بیهوده

«هیچ گاه سخن بیهوده مگو؛ زیرا سخن بیهوده بار سنگینی بر دوش تو می گذارد. هر سخنی را در موردی بگویید که شایسته و مناسب است. چه بسیار افرادی که سخنان شان نیک است، ولی چون در موردش نیست، عیب شمرده می شود».

زشتی عذرخواهی

از گفتار امام حسین علیه السلام است: «از کاری که پس از آن عذرخواهی کنی، بپرهیز؛ زیرا مؤمن نه اشتباه می کند و نه عذر می خواهد و منافق هر روز، کار بد می کند و عذر می خواهد».

سخنان قصار حضرت

«بخیل کسی است که از سلام کردن دریغ می کند».

«از نشانه های خوش بختی و سعادت انسان، هم نشینی با خردمندان است».

«اگر خداوند بخواهد به تدریج بنده ای را غافل گیر کند، نعمت بسیار به او می دهد و توفیق شکرگزاری را از او می گیرد».

«هر که دوست تو است، از کار زشت، تو را باز می دارد و هر که دشمن تو است، مغرورت می کند».

«تجربه، مایه ی افزایش درک و خرد است».

«شرافت و بزرگواری در پرهیزکاری است».

تجلّی جمال خداوندی

«مردی آمد، کسی که خورشید در چشم هایش می خندید و ماه از پیشانی اش می خرامید. گیسوانش سایبان جهان و دست هایش عطوفت آشکار خداوند بود. راز پنهان حقیقت در سینه اش تاب می خورد و معنای جاویدان بودن از نگاهش می تراوید».

«حسین علیه السلام » تجلّی جمال خداوندی، در زمین و ظهور جلال حضرت حق در زمان است. زیستن پس از آمدن حسین علیه السلام ، معنای راستین خویش را باز یافته و مردن با ابدیت آسمان پیوند خورده است. شکل سیاه خاک با نام حسین علیه السلام ، مفهوم روشن افلاک گرفته و نام زمین از موهبت گام های او سربلند شده است».

طینت پاک خلقت

«حسین علیه السلام » به خاک و گل شقایق، معنا داده است. روح سرگردان انسان در باران بی نهایت مهربانی او، شست وشو کرده است. و حقیقت چون غنچه ای که پس از نسیم و شبنم سحرگاهی گشوده شود، به جهان چهره گشوده است».

«حسین علیه السلام سرشت صالح انسان است. طینت پاک خلقت؛ سرچشمه ای که تمام رودخانه ها از سرانگشت هایش جاری شده اند و همه دریاها از آبشخور پرشکوه چشم هایش جوشیده اند. عصمت پرصلابت انسان در نام اوست. لبخندهای او، رحمت بی نهایت خداوند است و اشک هایش آتشی در باغ اندیشه افروخته است.

رستاخیز ناگهان جهان است و بعثت دوباره ی انسان. میعاد انسان و فرشته در شب مهتابی نگاه حسین علیه السلام معنا می یابد و درخت و باران در مهربانی قدم های او زندگی می کنند».

مصباح هدایت و کشتی نجات

«عبودیت تنها از برکت نام حسین علیه السلام زنده است. سالکان نیازمند نورند و حسین علیه السلام مصباح هدایت است. چراغ روشنی که خداوند در طریق دشوار بندگی افروخته است تا عاشقان در آن نظر کنند و جان خویش را از فروغ او بیافروزند. عاشقان غرقه ی دریای عشقند و حسین علیه السلام کشتی نجات است. آن که در کشتی نجات نشسته است، از موج های هایل دریای عاشقی بیم ندارد و این است که: «ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة».

عطر بهشتی

بر مشام جان رسد بوی حسین آن بهشتی بوی دلجوی حسین
از کجا آید خدایا این نسیم که آورد همراه خود بوی حسین
از نجف، از کاظمین، از سامراست یا ز مشهد یا که از کوی حسین؟
یا که زهرا در مدینه، شانه زد بار دیگر تار گیسوی حسین؟
یارب ! این عطر بهشتی از کجاست می وزد آیا ز شکوی حسین؟
گفت هاتف: سوم شعبان رسید این بُوَد عطر گل روی حسین

حبیب اللّه چایچیان «حسان»

مونس

با قلب بشر مونس و دمساز، حسین است در خلوت دل، محرم و همراز حسین است
زهرا و علی هر دو چو دریای گهربار خلقت، صدف است و گهر راز، حسین است
آن عاشق فرزانه و معشوق دو عالم بر طاق فلک، غلغله انداز، حسین است
راهی که بشر را به خداوند رساند عشق است و در این فاصله، پل ساز، حسین است
در راه نگه داری قرآن محمد صلی الله علیه و آله سربازِ فداکارِ سرافراز، حسین است



:: بازدید از این مطلب : 118
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : چهار شنبه 15 تير 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امیر حسین
رحلت حضرت امام خمینی رحمه الله (1)

 

در دوره ای که دیانت در همه عرصه های ذهنی و عملی ملت های جهان غریب بود و غرب در غرور کاذب خویش سعی در خارج کردن دین از صحنه زندگی ملت ها داشت، بزرگ مردی از سلاله ابراهیم علیه السلام که دیانت را با سیاست آمیخته بود، قد برافراشت و جلوه ای جدید و پویا از اسلام ارائه کرد و از رهگذر آن نظریه حکومت دینی را به ارمغان آورد و احیاگر بزرگ تاریخ شد. اگر چه امروز جسمِ آن روح نستوه در میان ما نیست، راه و کلام او همچنان باقی است و از این پس اندیشه های والای آن پیر فرزانه است که راه ملت های ستم دیده جهان را ترسیم می کند.

درس اخلاق حضرت امام

در اواسط دهه زندگی امام خمینی رحمه الله ، عرفان، میدان دار ذهن و عمل او بود. از این رو، هم زمان، فقه، فلسفه و اخلاق اسلامی را یاد گرفت و به دیگران آموخت و با نگارش رساله های ممتاز نظری، تحرکی ویژه به حوزه اخلاق اسلامی داد.

بعدها شاگردان و یارانش با زبان های مختلف، صحنه های درس اخلاق او را ترسیم کردند و از تأثیر و نفوذ کلام او و شگفتی های نفس و بیانش سخن ها گفتند. همه این خاطرات از این حکایت می کرد که خمینی رحمه الله ، اخلاق را به معنایی دیگر، در سطحی دیگر و برای هدفی دیگر و والاتر به کار گرفته است. نفوذ کلامش در درس های اخلاق که از عارف و عامی در آن شرکت داشت، تأثیری ماندگار به همراه می آورد.

مواضع اخلاقی امام خمینی رحمه الله

امام خمینی رحمه الله در کتاب اخلاقش، اخلاص و نیت سالم را پایه معارف اخلاقی قرار داد و با تحلیل عمیق روایات، به شدت بر ضد ریا و ریاکاری موضع گرفت. امام خمینی رحمه الله بر ساده زیستی و انسان دوستی تأکید می کرد و شاگردانش به روشنی می آموختند که آنچه پیر آنها موعظه می کند، پیش از بیان، از سویدای ذاتش هویدا می شود و آنچه بر زبان می آورد، سخنی است که با تمام جان آن را نیوشیده است.

منادی اخلاق

امام خمینی رحمه الله ، منادی اخلاقی بود که هم دنیا را گرامی می داشت و هم آخرت را. او مثل کج اندیشان، واقعیت های بشری را انکار نمی کرد و می دانست بشر پس از قرن ها تلاش، تمدنی را ساخته است تا دنیای بهتری را برای خود نوید دهد. بدون شک، این تمدن از آسیب هایی جدی رنج می برد، ولی به نظر امام خمینی رحمه الله نباید برای درمان این آسیب ها، تمدن جدید را نابود کرد یا نادیده گرفت. به همین دلیل، علم آموزی به شیوه جدید، تحصیل زنان در کنار مردان، ساختن تفریح گاه ها و پارک ها و سینما و فیلم که از مظاهر تمدن جدید است، امام خمینی رحمه الله را نمی ترساند. او مردمش را تشویق می کرد که صنعت و دانش جدید را بیاموزند. به نظر او این هواپیما و پارک و سینما نیست که مشکل زاست؛ غفلت از خالق هستی و حقایق ازلی، درد روزگار ماست.

مخالفت با مظاهر فساد برانگیز تمدن جدید

امام خمینی رحمه الله با نگاهی آینده نگر همواره بر استفاده از دستاوردهای مثبت تمدن جدید تأکید داشت، ولی پیوسته با ترویج فساد به نام تمدن و پیشرفت مخالفت می کرد. ایشان در این مورد تأکید داشت که نباید به جای استفاده از دستاوردهای مثبت فن آوریِ روز، به نمودهای ظاهری و پوچ تمدن غرب توسل جست. امام خمینی رحمه الله در جای دیگر تأکید می کند که باید از این ابزار به صورتی بهره برد که موجب پیشرفت فرهنگ و تعلیم و تربیت شود.

تربیت شاگردان و فعالیت فرهنگی

انقلاب اسلامی حرکتی بود که اهداف بلندش از سوی امام خمینی رحمه الله طراحی شد. عمل بر مبنای اسلام و با اراده همه مردم، گفتمان اصلی بود که امام خمینی رحمه الله تمام برنامه ها و لوازمش را طراحی کرد. سال ها مبارزه خستگی ناپذیر، محکی شد برای راسخ تر کردن ایمان در دل مبارزان و فرصتی شد برای پژوهش گروه های علمی و اندیشمندانی که بدنه انقلاب را هدایت می کردند.

بسیاری از شاگردان امام در صحنه های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و جامعه شناختی، دیدگاه های کارآمدی ارائه کردند. بزرگانی چون شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید قدوسی، شهید باهنر، مقام معظم رهبری و صدها شاگرد و رهرو دیگر که در حوزه های متفاوتی از اقتصاد و سیاست تا تاریخ و فرهنگ و هنر از صاحبان اندیشه به شمار می آمدند، به بارور شدن اندیشه های آن بزرگ مرد در جامعه آن زمان یاری می رساندند.

و یک باره... انقلاب

امام خمینی رحمه الله با توکل بر خدا به قدرت های استعمارگر هشدار داد و دست آنها را برای همیشه از جامعه ایرانی کوتاه کرد تا ملت حیات جدیدی را تجربه کند. مناسبات اجتماعی ناگهان دگرگون شد. از خودگذشتگی، در روحیه همه طبقات نمود برجسته ای یافت. ملت به یک باره دست به انقلابی بزرگ زد. این انقلاب فقط سیاسی نبود، بلکه فرهنگ و اخلاق را نیز تغییر داد. ایثارگری، ساده زیستی، ایمان و تلاش برای پیشرفت، هدف اساسی هر ایرانی شد. امام خمینی رحمه الله ، آینه ملت ایران شده بود. ملت هرگاه می خواست اراده قوی خود را در صحنه اجتماع، خانواده و سیاست می بیند، می دید چگونه این اراده در کلام، نگاه و عمل امام خمینی رحمه الله بازتاب یافته است. بدین سان، اتحاد رهبر و ملت اتفاق افتاد.

اندیشه اجتماعی امام

پایه اندیشه اجتماعی امام خمینی رحمه الله ، عدالت است. خداوند، عادل است و انسان چون نماینده خداوند است و باید اخلاق الهی را مبنای زندگی قرار دهد، لزوما باید عدالت پیشه و عدالت خواه باشد. این نظام فکری از سوی امام خمینی رحمه الله در صحنه سیاست، کاربردی و عملیاتی شد.

اینکه امام خمینی رحمه الله مبارزه خود را با تغییر حکومت آغاز می کند، به این مفهوم است که سیاست های رژیم پهلوی، عدالت محور نیست؛ زیرا عدالت، در برابری، تأمین حقوق و ارائه خدمات پدیدار می شود و امام با انقلاب خود، به دنبال جامعه ای عدالت محور بود.

دیوان اشعار حضرت امام

شعرهای امام خمینی رحمه الله که در دیوان اشعار ایشان به چاپ رسیده است، شامل 149 غزل، 117 رباعی، سه قصیده، دو مسمط، یک ترجیع بند و 31 قطعه و شعر پراکنده است.

این شعرها، همه شعرهای سروده شده امام خمینی رحمه الله نیست و بسیاری از اشعار امام در رویدادهای زندگی ایشان، به ویژه حادثه حمله ساواک به خانه ایشان در قم، از بین رفته است. بسیاری از اشعار موجود در دیوان ایشان نیز به وسیله دوستان آن حضرت گردآوری شده است.

پایگاه اطلاع رسانی امام خمینی رحمه الله

در این پایگاه، زندگی نامه، خاطرات، مقالات، امام از نگاه جهان، دیدگاه ها، امام به روایت تصویر، وصیت نامه امام، آثار و اشعار، دیوان امام، توضیح المسائل و صدای یار به این نشانی عرضه شده است:

http://www.imam-khomeini.com

معرفی کتاب

چلچراغ خاطره، سازمان تبلیغات اسلامی، تهران

در این کتاب، چهل خاطره از امام خمینی رحمه الله درباره نظم در همه جنبه ها، دعوت از کمونیست ها، رؤیای صادقانه، پابرجا و تغییرناپذیر بودن، سازش نکردن و موضوع های دیگر جمع آوری شده است.

خاطراتی از گنجینه دل، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی رحمه الله ، تهران

در این کتاب، پرسش هایی درباره ویژگی های عبادی، عرفانی، سیاسی، اخلاقی، علمی و هنری حضرت امام چاپ شده است. در پاسخ این پرسش ها، یاران امام خاطرات خود را از معمار انقلاب بازگو می کنند.

سوگنامه، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی رحمه الله ، 1372

در این کتاب، 112 شعر برگزیده از اشعار شاعران معاصر در سوگ جان گداز رهبر کبیر انقلاب گردآوری شده است.

امام خمینی رحمه الله در آیینه خاطره ها، علی دوانی، تهران، نشر مطهر

این کتاب شرح حال و زندگی نامه امام خمینی رحمه الله است که یکی از شاگردان ایشان تنظیم کرده است. در این کتاب، شخصیت والای امام از جوانی تا زمان قیام پانزده خرداد، تبعید ایشان به نجف، تدریس در حوزه نجف و... مورد بحث قرار گرفته است.

پابه پای آفتاب (گفته و ناگفته ها از زندگی امام خمینی)، امیر رضا ستوده، تهران، پنجره

در این کتاب، مصاحبه ها و خاطره های افراد مختلفی گردآوری شده که درباره حضرت امام با مجلات و روزنامه های کشور گفت وگو کرده اند.

عصر امام خمینی رحمه الله ، میر احمد رضا حاجتی، بوستان کتاب، 1381.

کتاب عصر امام خمینی رحمه الله که چندین بار تجدید چاپ شده، در چهار بخش تدوین گردیده است. برخی از عنوان های بخش های این کتاب چنین است: شخصیت و عصر امام خمینی رحمه الله ، شخصیت امام خمینی رحمه الله از نگاه یاران و بیگانگان، عصر امام خمینی رحمه الله از نگاه صاحب نظران، عصر امام خمینی رحمه الله و رویکرد دینی ـ معنوی انسان معاصر، عصر امام خمینی رحمه الله و توجه فزاینده به کارکردهای مثبت دین.

حرف آخر

با حماسه ای که آفرید، با انقلابی که به ساحل سامان رساند و با اندیشه های ماندگاری که خلق کرد هیچ گاه از صحنه تاریخ فراموش نخواهد شد. او در عین تنهایی قیام کرد و در عین قدرت از میان ملت رفت. رفتن او یک تغییر ظاهری بود. آنچه حقیقی است، همیشه ماندگار است. شخصیت، اندیشه، سیره و اخلاق امام وقتی نخواهد بود که تاریخی وجود نداشته باشد. فراموش کردن خمینی رحمه الله ، مثل فراموش کردن خورشیدی است که همواره پرتو جهان گسترش، رخ بر منکران ظاهر می سازد.

انتهای جاده

امشب خبر کنید تمام قبیله را بر شانه می برند امام قبیله را
ای کاش می گرفت به جای تو، دست مرگ جان تمام قوم، تمام قبیله را
برگرد ای بهار شکفتن! که عمرهاست سنجیده ایم با تو مقام قبیله را
بعد از تو، رفتن تو، گر چه نابجاست باور نمی کنیم دوام قبیله را
تا انتهای جاده نماندی که بسپری فردا به دست دوست، زمام قبیله را



:: بازدید از این مطلب : 175
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : دو شنبه 14 خرداد 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امیر حسین

 

بخونید...

 

یک روز بعد از ظهر وقتی اسمیت داشت از کار برمی گشت خانه، سر راه زن مسنی را دید که ماشینش خراب شده و ترسان توی برف ایستاده بود. اون زن برای او دست تکان داد تا متوقف شود.
اسمیت پیاده شد و خودشو معرفی کرد و گفت من اومدم کمکتون کنم.
زن گفت صدها ماشین از جلوی من رد شدند ولی کسی نایستاد، این واقعا لطف شماست .
وقتی که او لاستیک رو عوض کرد و درب صندوق عقب رو بست و آماده رفتن شد، زن پرسید: "من چقدر باید بپردازم؟"
و او به زن چنین گفت: "شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این چنین شرایطی بوده ام. و روزی یکنفر هم به من کمک کرد. همونطور که من به شما کمک کردم. اگر تو واقعا می خواهی که بدهیت رو به من بپردازی، باید این کار رو بکنی.

نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!"

 

***

 

چند مایل جلوتر زن کافه کوچکی رو دید و رفت تو تا چیزی بخوره و بعد راهشو ادامه بده ولی نتونست بی توجه از لبخند شیرین زن پیشخدمتی بگذره که می بایست هشت ماهه باردار باشه و از خستگی روی پا بند نبود.

او داستان زندگی پیشخدمت رو نمی دانست و احتمالا هیچ گاه هم نخواهد فهمید. وقتی که پیشخدمت رفت تا بقیه صد دلار شو بیاره ، زن از در بیرون رفته بود، درحالیکه بر روی دستمال سفره یادداشتی رو باقی گذاشته بود.

وقتی پیشخدمت نوشته زن رو می خوند اشک در چشمانش جمع شده بود. در یادداشت چنین نوشته بود: "شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این چنین شرایطی بوده ام و روزی یکنفر هم به من کمک کرد، همونطور که من به شما کمک کردم اگر تو واقعا می خواهی که بدهیت رو به من بپردازی، باید این کار رو بکنی.

 

نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!".

   

***

 
همان شب وقتی زن پیشخدمت از سرکار به خونه رفت در حالیکه به اون پول و یادداشت زن فکر می کرد به شوهرش گفت:

"دوستت دارم اسمیت همه چیز داره درست میشه..."

 

 

به ديگران کمک کنيم بلاخره يک جا يکی به ما کمک ميکنه و قول بديم كه نگذاريم هيچ وقت زنجير عشق به ما ختم بشه و این داستان رو برای هر کس که دوست دارید بفرستید و نگذارید زنجیر عشق به شما ختم بشه.



:: بازدید از این مطلب : 169
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : دو شنبه 9 خرداد 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امیر حسین

متن هاي عاشقانه براي روز مادر


http://www.mihandownload.com/download/sms-rooz-madar.jpg
 

به مناسبت نزديك شدن به روز مادر در سايت ميهن دانلود مجموعه‌ای بسیار زیبا و بی‌نظیر از متن‌های عاشقانه کوتاه که می‌تواند در کنار هدیه روز مادر قرار بگیرد براي شما دوستان هميشگي سايت آماده كرده ايم.

 
 

حکایت سپیده
مادر، تو رفیع ترین داستان حیات منی. تو به من درس زندگی آموختی. تو چون پروانه سوختی و چون شمع گداختی و مهربانانه با سختی های من ساختی. مادر، ستاره ها نمایی از نگاه توست و مهتاب پرتوی از عطوفتت، و سپیده حکایتی از صداقتت. قلم از نگارش شُکوه تو ناتوان است و هزاران شعر در ستایش مدح تو اندک. مادر، اگر نمی توانم کوشش هایت را ارج نهم و محبت هایت را سپاس گزارم، پوزش بی کرانم را همراه با دسته گلی از هزاران تبریک، بپذیر. فروغ تو تا انتهای زمان جاوید و روزت تا پایان روزگار، مبارک باد.

 

بهار زندگی
مادر، تو شکوفاتر از بهار، نهالِ تنم را پر از شکوفه کردی و با بارانِ عاطفه های صمیمی، اندوه های قلبم را زدودی و مرهمی از ناز و نوازش بر زخم های زندگی ام نهادی. در «تابستان»های سختی با خنکای عشق و وفای خویش، مددکار مهربان مشکلاتم بودی تا در سایه سارِ آرامش بخش تو، من تمامی دردها و رنج ها را بدرود گویم. با وجود تو، یأس دری به رویم نگشود و زندگی رنگ «پائیز» ناامیدی را ندید. تو در «زمستانِ» مرارت های زندگی، چونان شمع سوختی تا نگذاری رنجش هیچ سختی ستون های تنم را بلرزاند. مادر، ای بهار زندگی، شادترین لبخندها و عمیق ترین سلام های ما، همراه با بهترین درودهای خداوندی، نثار بوستان دل آسمانی ات باد.

احسان به پدر و مادر
یکی از وظایف مهم دینی و اخلاقی ما، احسان به پدر و مادر است. در قرآن کریم، چندین بار احسان به آنان، توصیه شده است. علامه طباطبایی رحمه الله در این باره نگاشته اند: «انیکی به پدر ومادر، پس از یکتاپرستی از واجب ترین واجبات است؛ همان گونه که آزردن پدر و مادر پس از شرک، از بزرگ ترین گناهان است». و در جای دیگری آورده اند: «در چند جای قرآن کریم، خداوند متعال، احسان به والدین را در کنار توحید و نفی شرک آورده است و پس از فرمان به توحید یا نهی از شرک، به احسان نسبت به پدر و مادر فرمان داده است». تأکید قرآن کریم بر احسان به پدر و مادر نشان از عظمت والای مقام آنان، در فرهنگ اسلامی دارد.

بزرگ ترین واجب
در قران کریم و روایات اسلامی، درباره نیکی کردن به پدر و مادر سفارش بسیار شده است. قرآن در وصف حضرت یحیی علیه السلام می فرماید: «اونسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود، و متکبر و عصیان گر نبود». و از زبان حضرت عیسی علیه السلام حکایت می کند: «مرا نسبت به مادرم نیکوکار گردانید و جبار و شقی قرار نداد». از این دو آیه برمی آید که هرکس به پدر و مادرش نیکی نکند، سرکش و بدبخت است. امیرمؤمنان علی علیه السلام نیز می فرمایند: «نیکی کردن به پدر و مادر، بزرگ ترین واجب است».

زیباترین ستاره سپاس
مادر! تو جانانه جام بلای ما را نوشیدی و لباس رنج و محنت ما را پوشیدی، اینک، حریر محبت فرزندانت را بپوش و شربت شهد عشق آنان را بنوش. مادرم، در گرامی داشت روزت زیباترین ستاره سپاس را به پاس پاسداری بی کرانت از ما، بر آسمان پرمهرت می آویزیم. روزت مبارک باد.

بوسیدن پدر و مادر
بوسه، پیام محبت است؛ شعر ناسروده عشق است؛ تبلور بالاترین تکریم است؛ جلوه عملی عاطفه هاست. پدر و مادر بی شمارترین بوسه های محبت آمیز را از کودکی نثارمان کردند. اکنون که نهال وجود ما از آن محبت ها به پا ایستاده است و درخت زندگی آنان رو به فرسودگی نهاده، باید بهترین محبت ها و بی شائبه ترین عواطف را نثارشان کنیم. بوسیدن ابزار این مهر ورزیدن است. امیر مؤمنان علیه السلام فرمودند: بوسیدن پدر و مادر عبادت است.

نگاه محبت آمیز
«نگاه» مقوله شگفتی است. هر نگاه پیامی دارد از این رو در فرهنگ اسلامی برخی از نگاه ها معصیت است و برخی عبادت. در روایت آمده است: «نگاه مهرآمیز فرزند به پدر و مادر، عبادت است». پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم نیز فرمودند: «درهای آسمان در چهار هنگام به رحمت گشوده می شود: هنگامی که باران می بارد، آن گاه که فرزند به چهره مادر و پدر می نگرد، وقتی که در کعبه باز می شود و آن زمان که ازدواجی شکل می گیرد».

چلچراغ محبت
مادر، صفا و صمیمیت و صداقت، گلابِ گلبرگ های وجود توست. عشق و ایمان در پیشانی بلند تو، موج می زند. چشمانت چلچراغ محبت است. چشمه های مهربانی از چشم های تو سرچشمه گرفته است. لب هایت پیام آور شادترین، لبخندها و نگاه مهر آشنایت، زلالِ دل نوازترین عاطفه هاست. قلب تو، رود همیشه جاری عشق است. از سایه مهربان دست هایت گل مهر می روید. نسیم، چهره بر گام های تو می ساید. مادر، روزت مبارک باد.

مادر، کانون عشق
مادر، کانون عاطفه و مهر است و ظرفیت و شکیب کمتری برای تحمل ناگواری ها دارد، لطافت طبعش و ضعف طبیعی او از یک سو، و ناتوانی های فرساینده ای که از به دنیا آوردن فرزند و دیگر رنج ها در او پدید آمده است از سوی دیگر، او را به شدت ناتوان می کند. بی شک او شایسته تکریم، نوازش، عطوفت و خدمت است.

غزل لطیف روزگار
ای مادر عزیز، تو بهترین گل واژه هستی، هستی؛ تو غزل لطیف روزگاری؛ تو دیوان محبت هایی؛ تو سرود جویباری؛ تو اقیانوس عشقی؛ تو دفتر رنج های نامکتوبی. اکنون که من از تو هستی یافته ام جانم فدایت باد!

خدمات جبران ناپذیر مادر
مردی به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم گفت: «مادرم، سخت پیر شده است و اکنون نزد من زندگی می کند. او را بر دوش می گیرم و جابه جا می کنم. خود به او غذا می خورانم و شست و شویش می دهم. با این حال، از روی شرم، چهره ام را از او برمی گردانم تا بدین گونه او را تعظیم کرده باشم. آیا تلافی خدمات او را کرده ام؟» فرمودند: «نه». در ادامه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با برشمردن مشکلات و رنج های که مادر در دوران بارداری و طفولیّت فرزند خود تحمل می کند علّت این حکم را مورد اشاره قرار می دهند.

عطر همه گل ه
یاس ها عطرشان را از بوی تن تو به عاریت می گیرند. شبنم، گل واژه اشک های توست ای شقایق دشتستان صبوری؛ ای هم آغوش پروانه ها؛ ای صفای گل سرخ؛ ای نرگس عشق؛ ای اقاقیای محبت؛ تو شمیم گل محمدی و رایحه گل نسترنی. مادر، تو از همه گل ها زیباتر و از همه آنها خوش بوتری، در سالروز یاد تو، عطر همه گل های شکفته را نثار وجودت می کنم.

سرو سایه گستر زندگی
مادر، تو کتاب همیشه گشوده ایثاری. تو در مزرعه زندگی مان بذر سپیده و مهر می کاری. تو چون آسمان زلالی و چون باران بخشنده. مادر قامت تو قیامت عشق است. ای سرافرازترین سر و سایه گستر زندگی ام. در وصف تو، کلمات عقیمند و واژگان محدود. ای خوب ترین، ای رئوف ترین سرچشمه مهربانی ها، ای ساکن کوی مهتاب، ای آب و آیینه و آفتاب، نام بلندت جاودان و کتاب وجودت به شیرازه امن و امان خداوندی استوار و تلاش بی شائبه ات در بارگاه الهی پذیرفته باد.

شگرفی عشق
همه می شناسیمش؛ همو که با شکوه مهرش عشق را معنایی دیگر می بخشد و قلبش وسعت بی انتهای صبر و مهربانی است و شانه های پرصلابتش مأمن مهر و صفا، و چشم های پرفروغش سرچشمه احساس و گذشت است. مادر، مهر کیشی است که با شمع وجودش به محفلمان روشنی می بخشد و با گلخند محبت اش رنگ غم را از چهره مان می زداید و تبسمی از شادمانی بر دل هایمان می نشاند و با دستان پر سخاوتش، چتری سایه گستر ساخته است تا هیچ سختی را حس نکنیم. او به را ستی تندیس همه خوبی هاست.

نیکی به پدر و مادر پس از مرگ
پدر و مادر ما، پس از مرگ، بی نواتر و نیازمندتر از همیشه اند. دستشان کوتاه گشته و فرصت عمل برای آنان تمام شده است و چشم به راه احسان ما هستند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: «سرور نیکوکاران، در روز قیامت، مردی است که پس از مرگِ پدر و مادرش به آنان، نیکی کرده باشد».
مردی درباره نیکی کردن به پدر و مادر، پس از مرگ، از حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم سؤال کرد. حضرت این وظایف را معین کردند: ۱٫ نماز خواندن برای آنان؛ ۲٫ آمرزش خواستن برای آنان؛ ۳٫ وفا کردن به پیمان هایشان؛ ۴٫ بزرگداشت دوستان آنان.

بر مزار تو
مادر، می خواهم با اشک هایم، گلی بپرورم به رنگ خون دل و به قامت هزاران دریغ و آه، و روز مادر، بر مزارت گذارم. مادر، در این روز، آهم را بنگر و دریغم را شاهد باش. هنوز باور ندارم که تو رفته ای. هنوز دست احساس تو را حس می کنم. تو زنده ای!

زیارت قبور پدر و مادر
یکی از سنت های اسلامی، زیارت قبر پدر و مادر است. عمل به این سنت، هم پیوند با پدر و مادر را پس از مرگ نگاه می دارد و هم یکی از شیوه های احسان و نیکی کردن به پدر و مادر است؛ به ویژه اگر زائر قبور، برای آنان از خداوند، درخواست آمرزش کند و به قرائت قرآن پردازد.

عاشقانه ترین غزل
مادر، تو کتاب نامکتوب مرارت هایی، تو دیوان محبت هایی، تو ناب ترین واژه شعر خلوصی؛ تو بلندترین داستانِ حماسیِ ایثاری. ای قصیده بلند عشق؛ ای عاشقانه ترین غزل؛ ای مثنوی رنج ها؛ تو بیت الغزل از خودگذشتگی هستی؛ تو قافیه احساس قلب منی؛ تو منظومه بلند فضیلت هایی تو بهترین بیت رباعی محبتی.
مادر، شعر وجود تو را، واژه واژه می نوشم و رعناترین غزال غزل هایم را به سویت روانه می کنم. دو بیتی های احساسم را همراه با شادمانه ترین ترانه فصل های زندگی ام، نثار دل بهاری ات می کنم. ای بهترین شعر زندگی، روزت مبارک باد.

حکایت
وقتی به جهل جوانی بانک بر مادر زدم، دل آزرده به کنجی نشست و گریان همی گفت: مگر خُردی فراموش کردی که دُرْشتی می کنی؟
چه خوش گفت زالی به فرزند خویش     چو دیدش پلنگ افکن و پیل تن
گر از عهد خُردیت یاد آمدی که بیچاره بودی در آغوش من
نکردی درین روز بر من جفا     که تو شیر مردی و من پیر زن
 
زلال هرچه عشق
مادر! تو پروانه دشت ایثاری؛ شمع فروزان محفل مایی؛ تو عطر خوش بوی همه گل هایی. در ژرفای دیدگانت، رودی از محبت موج می زند و دستان مهربانت سهمی از سخاوت آفتاب دارد. تو چون دریا بی دریغ، پایان نداری. تو زمزمه هرچه محبتی؛ عطر هرچه رازی؛ زلال هر چه عشقی؛ تو بلور شفاف خلوصی؛ وسعت بی کران مهربانی و صبری.
من لطافت نسیم، سیپدی سپیده، نستوهی کوه و صداقت آیینه را در تو می نگرم. مادر، گلبرگ ها بر دستانت بوسه می زنند؛ دریاها به تو غبطه می خورند؛ بادها نام تو را تا عرش خدا می برند؛ و ملکوتیان بر تو درود می فرستند. خدا بهشتش را به زیر پای تو می بخشد. تو به راستی شکوه مندترین واژه شگرف آفرینشی.



:: بازدید از این مطلب : 150
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : سه شنبه 3 خرداد 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امیر حسین


مولاعلی آن گاه که من علمنی گفت تقریر نمود ارزش والای معلم
با گرامی داشت یاد و خاطره معلم شهید ،استاد مرتضی مطهری فرارسیدن این هفته بزرگ را به تمامی همکاران تبریک عرض می نماییم.

  

 

هفته بزرگداشت مقام معلم گرامیباد

امام خمینی (ره) :

نقش معلم در جامعه نقش انبیاست انبیاء هم معلم بشر هستند تمام ملت باید معلم باشند فرزندان اسلام تمام افرادش معلم باید باشند و تمام افرادش متعلّم.

 

 

 

هفته بزرگداشت مقام معلم گرامیباد

 

      مقام معظم رهبری :

 دست توانای معلم است که چشم انداز آینده ی ما را ترسیم می کند.

  آنجا که خط مقدم است و انسانها امانت. و مقام معلمی را این سَزَد که انسان امانت اوست آنجا که مهر با اشک درآمیزد پلک ها خم شود و هق هق سینه را شاهد باشد و بی اختیار دست ها به یاری بشتابد تا در خلوتگاه دل اشکها با حرکت سینه تداوم یابد و دستها ناگهان به آسمان پر رمز و راز گشوده شود و لبها نجواگر خدایا خدایا ایاک نعبد و ایاک نستعین و الحمدوا... باشند. خدایا گر نبود لطف، رحمت و هدایت تو خود را در این بوستان نمی یافتم ونمی دانستم این چنین.

      می گویند مخلوقات عالم در مواقعی که نیازمند هستند از عمق وجود و از مرکزی ترین نقطه دید خود به طرف مقابل می نگرند و معرف نیاز خود می شوند گویی مقابل او نیاز او را می بیند راستی در مقام تعلیم و تربیت این معلم است می فهمد که نگاه فرزندان معصوم چه پیامی و نیازی را مطرح می سازند. پیام آنها مهر و محبت به مقام دوست داشتنی معلمان خویش است و نیاز آنها در هم آمیختن باورها، دانستنی ها و ذهنیت های خود با معلمان خویش است. آنجا که شاهد بر تأیید علوم خویش باشند. نظاره گر این صحنه های با عظمت با پرواز شادمانه ی روح و روان فرزندان، معلم است آیا همتایی در بین مسئولیت ها جزء این است که به این مقام معنوی و حیات علمی و تربیتی و ... دست یابد؟

       دست توانای معلم به هنگام اوج فکر، علم و دانش فراگیرانش مددکار دستان آنهاست و چشمان او با مهر و محبت چشم های همه ی عزیزانش را در صحن تعلیم و تربیت می پاید این جا را باید نگریست و بر صاحبان این مقام معنوی و الهی آفرین و تبریک گفت و این یک اشاره است و یک قطره و بس.

معرفی و تعریف مقام معلمی را باید در کلام گهربار حضرت امام رضوان الله تعالی علیه جستجو کرد که می فرمایند نقش معلم در جامعه نقش انبیاست و آنجا که رهبر فرزانه ی مان می فرمایند چشم انداز آینده ی کشور به دست توانای معلمان ترسیم می شود.



:: بازدید از این مطلب : 158
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : سه شنبه 6 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امیر حسین

 

 

اعتراض نشانه انتظار و پویایی نشانه اعتراض است

 

 
اگه از خداحافظی متنفری کافیه سلامی بدی در نقطه ای بایستی
 
مقدمه اول :برای آنکه قدرت بدست بیاری باید اول خودت را له کنی
مقدمه دوم:آدمی عاقل هیچگاه خودش را له نمیکند
تالی:بیخیال قدرت
زیبایی در آدم ماندنی است اگر از دید خودش باشد

 

 
امام علی (ع):قلبهای خودرااز كینه های نهانی پاك كنیدچه آن یك بیماری مهلك همانند وبا است.

پیامبر(ص):عزت مردم با ایمان دربی نیازی از مردم است آزادی وشرافت درپرتو قناعت به دست می آید .
گوته:كسی شایسته آزادی است كه هرروز بتواند به هوسهای خود چیره شود.

شكسپیر: از دست دادن امیدی پوچ و آرزویی محال ، خود موفقیت و پیشرفت بزرگی است.
اسمایلز:هركس درطلب خیرو سعادت دیگران باشد بالاخره سعادت خویش را هم به دست خواهد آورد .
بتهون:همواره تقوی را به كودكان خودتوصیه كنید تنها تقوی عامل خوشبختی است نه پول.

كانت:چنان باش كه بتوانی به هركس بگوئی مثل من رفتار كن .

چخوف:انسان باید از هر حیث چه ظاهر و چه باطن آراسته باشد.

اسمایلز:اشخاص عاقل و با اخلاق هرگز كلامی برزبان نمی آورندكه احساسات دیگران را جریحه دار سازند.
هیكل آنژ:بهترین دستور زندگی این است كه انسان اعتماد به نفس داشته باشد و درپرتو سعی و جدیت به منزلتی برسد.

افلاطون:بی صبری شخص را از هیچ رنجی نمی رهاند بلكه درد جدیدی برای از پا درآوردن شخص بوجود می آورد.

ابو سعید ابی الخیر: خلق ازآن دررنجند كه كارها را پیش از وقت طلب می كنند.

امام علی(ع):با دنیا مدارا كن و حوادث روزگار رابه خونسردی و سنگینی بپذیر تابر مراد خود پیروز شوی .

ناپلئون :دردنیا خفتگانی هستند كه بیداریشان همچوبیداری اژدها وحشتناك است.

ویكتور هوگو:بدیهای اجتماع به دست ما ساخته شده است و به جای ناله جای آن دارد كه درصدد رفع آن برآئیم.
در بین تمامی مردم، تنها عقل است که به عدالت تقسیم شده.! زیرا همه فکر می کنند به اندازه کافی عاقلند!!! رنه دکارت
اگر می خواهید در زندگی دوستان وفادار و یاران غمخوار داشته باشید، کم و خیلی دیر با مردم دوست شوید. هرشل
کسی که حفظ جان را مقدم بر آزادی بداند، لیاقت آزادی را ندارد. بنجامین فرانکلین
بزرگترین درس زندگی این است که گاهی احمق ها هم درست می گویند. وینستون چرچیل
چهار روش برای اتلاف وقت وجود دارد: کار نکردن، کم کار کردن، بد کار کردن و کار بیهوده کردن. آبه دولاروش
اگر قرار باشد بایستی و به طرف هر سگی که پارس می کند سنگ پرتاب کنی، هرگز به مقصد نمی رسی. لارنس استرن
کسی که زیاد حرف می زند، یا زیاد می داند یا زیاد دروغ می گوید. پاسکال
در جهان تنها دو گروه از مردم هستند که هرگز تغییر نمی یابند؛ برترین خردمندان و پست ترین بی خردان. پاسکال
دیوانگی بشر آن چنان ضروری است که دیوانه نبودن، خود شکل دیگری از دیوانگی است. پاسکال
كنفوسیون:اگر مردم مرا نشناسند غصه نخواهم خورد ، ولی اگر من مردم را نشناسم افسرده خواهم بود.

رسول اكرم(ص):نمی توان همه را به مال راضی كرد، اما به حسن خلق می توان.

پنیاكوو:قمارباز به ترتیب چهاردارایی خود را ازدست می دهد:پول،وقت،جوانی،زندگی.

شكسپیر:تواضع، نردبان بزرگی وبلندی است.

امام علی (ع):خط زبان است و زبان بیان خرد است.

بو علی سینا:اگر می خواهی كه مردمان تورا دوست دارند درمعامله ستم مكن و دروغ مگو وبه زبان خود كسی رامرنجان.
اگر می دانسته اند تاکنون چند بار حرف های دیگران را بد فهمیده اند، هیچکس در جمع این همه پر حرفی نمی کرد. یوهان ولفانگ گوته
پیروزی آن نیست که هرگز زمین نخوری، آن است که بعد از هر زمین خوردنی برخیزی. گاندی
آن که می خواهد روزی پریدن آموزد، نخست باید ایستادن، راه رفتن، دویدن و بالا رفتن را بیاموزد. پرواز را با پرواز آغاز نمی کنند. نیچه
«موفقیت» به دست آوردن چیزی است که دوست داری و «خوشبختی» دوست داشتن چیزی است که به دست آورده ای. دکتر تامس آ. هریس
همه مردم را «بعضی مواقع» می توان فریفت و بعضی مردم را برای «همه عمر». لکن نمی توان همه مردم را برای همه عمر فریفت. دکتر تامس آ. هریس
شما ممکن است بتوانید گلی را زیر پا لگد کنید، اما محال است بتوانید عطر آن را در فضا محو سازید. ولتر
اگر از کسی متنفری از قسمتی از خودت در او متنفری. چیزی که از ما نیست نمی تواند افکار ما را مغشوش کند. هرمان هسه
این شوه سگ است که به تلافی سنگی که به او زده اند، سگ دیگری را گاز می گیرد. زهار

خنلون:اگر تمام سعی و كوشش خودرا صرف انجام وظیفه كنیم،می توانیم به سعادت خود یقین داشته باشیم.

سقراط: برای دوست خود یك دفعه تمام محبت خودرا ظاهر مكن زیرا هروقت اندك تغییری مشاهده كرد تو را دشمن می دارد.

حضرت عیسی(ع):آنكه درقلیل خائن بود دركثیر نیز خائن بود.

چارلی چاپلین : برهنگی ، بیماری عصر ماست.

ساموئل اسمایلز:برای زن خوب ، افكار بلند و اندیشه های باز، بهتراز لباسهای زیباست.

بالذاك:خانه بدون زن عفیف ، همچو گورستان است.

ارسطو:برنده ترین سلاح یك زن تقوا ونجابت اوست.

روسو:اگرمردی راشناختی ،فردی را شناخته ای و اگر با زنی آشنا شدی، خانواده ای راشناخته ای .

اقلیدس: زن خوب، زنی است كه از همه اشیا ء قیمتی و مدرن خانه برای شوهرش پرارزش تر باشد.

ویل دورانت،‌زن از مردشكیبا تراست. گرچه شجاعت مرد دركارهای خطیر و بحرانی زندگی بیشتر است اما تحمل دائمی و روزانه زن درمقابل ناراحتی های جزیی بیشماراست.

میلتون: زن،زیبا ترین و باارزش ترین تحفة آسمانی است.

ساموئل اسمایلز:همسر خوب، بهترین یاور درصحرای سنگلاخ و پرمخاطره زندگی است.

كنفوسیوس:هرچیزی كه درزندگی من یافت می شود نتیجة صمیمیت و همكاری زن من است.

حضرت فاطمه(س):درخدمت مادرباش زیرا بهشت زیر پای مادر است.

فردریش نون: زنان خود را به احترام بنگرید،آنها گلهای آسمانی رادرحیات زمین می كار%
اگر همواره مانند گذشته بیندیشید، همیشه همان چیز هایی را به دست می آورید که تا بحال کسب کرده اید. فاینمن
حقیقت چیزی نیست که نوشته می شود. آن چیزی است که سعی می شود پنهان بماند! بدترین و خطرناک ترین کلمات این است که: « همه این جورند» تولستوی
یا چنان نمای که هستی، یا چنان باش که می نمایی. بایزید بسطامی
هیچ شعری شاعر ندارد. خواننده هر شعری، شاعر آن لحظه شعر است. پابلو نرودا
کسی که می خواهد رازی را حفظ کند باید این نکته را که رازی دارد کتمان کند. گوته
كانت : اگر از انسان امید وخواب گرفته شود بدبخت ترین موجود روی زمین است .

كنفوسیون:چنان زندگی كن كه وقت مردن آرزو خواهی كرد و با هر كسی چنان رفتار كن كه از او توقع داری.

امام حسین(ع): اگر دین ندارید لااقل دردنیای خویش آزاده باشید.

 

دکتر علی شریعتی
 
 
اگر در صحنه حق و باطل نیستی، اگر شاهد عصر خودت و شهید حق بر باطل نیستی، هر جا كه میخواهی باش.
چه به شراب نشسته و چه به نماز ایستاده. هر دو یكیست! (دكتر علی شریعتی)


دنیا را بد ساخته اند ... کسی را که دوست داری ، تو را دوست نمی دارد ... کسی که تورا دوست دارد ،
تو دوستش نمی داری ... اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد ... به رسم و آئین هرگز
 به هم نمی رسند ... و این رنج است ... (دکتر علی شریعتی)

شرافت مرد هم چون بکارت یک دختر است اگر یکبار لکه دار شد دیگر جبران پذیر نیست
 

۱-آنگاه که تقدیر نیست و از تدبیر نیز کاری ساخته نیست خواستن اگر با تمام وجود با بسیج همه اندامها
 و نیروهای روح و با قدرتی که در صمیمیت است تجلی کند اگر هم هستیمان را یک خواستن کنیم یک
خواستن مطلق شویم و اگر با هجوم و حمله های صادقانه و سرشار از امید و یقین و ایمان بخواهیم پاسخ
 خویش را خواهیم گرفت.

۲-خداوندا
از بچگی به من آموختندهمه را دوست بدارم
حال که بزرگ شده ام
و
کسی را دوست می دارم
می گویند:
فراموشش کن

۳-خدایا به من زیستنی عطا کن
که در لحظه ی مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است
حسرت نخورم
و مردنی عطا کن
که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم

۴-خدایا من در کلبه حقیرانه خود کسی را دارم که تو در ارش کبریایی خود نداری
منچون تویی را دارم
وتو چون خود نداری

۵-پروردگارا به من تو فیق عشق بی هوس،تنهایی در انبوه جمعیت و دوست داشتن بی آنکه دوست بداند عنایت فرما

۶-... نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد ... نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت
... ولی بسیار مشتاقم ... که از خاک گلویم سوتکی سازد ... گلوم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ
 و بازیگوش ... تا که پی در پی دم گرم خویش را بر گلویم سخت بفشارد .... و سراب خفتگان خفته را
 آشفته تر سازد ... تا بدین سان بشکند دائم سکوت مرگبارم را ...

۷-به من بگو نگو ، نمیگویم ، اما نگو نفهم ، که من نمی توانم نفهمم ، من می فهمم .

۸-روزی که بود ندیدم....روزی که خواند نشنیدم
روزی دیدم که نبود....روزی شنیدم که نخواند

۹-خدایا به من توفیق تلاش در شکست
صبر در نومیدی
عظمت بی نام دین بی دنیا
عشق بی هوس عطا کن

۱۰-سرمایه های هر دلی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.

۱۱-من هرگز نمی نالم...قرنها نالیدن بس است...میخواهم فریاد بزنم...!اگر نتوانستم سکوت میکنم....

۱۲-همواره روحی مهاجر باش به سوی مبدا به سوی آنجا که بتوانی انسانتر باشی
و از انچه که هستی و هستند فاصله بگیری این رسالته دائمی توست

۱۳-خداوندا به هر کس که دوست میداری بیاموز که عشق از زندگی کردن بهتر است و به هر کس
که دوست میداری بچشان که دوست داشتن از عشق برتر است.

۱۴-هر انسان کتابی است در انتظار خواننده اش.

۱۵-انها(دشمنان)از فهمیدن تو می ترسند.از گاو که گنده تر نمیشوی می دوشنت و از اسب
که دونده تر نمیشوی سوارت میشوند و از خر که قوی تر نمیشوی بارت میکنند. انها از
فهمیدن تو میترسند.

۱۶-ارزش انسان به اندازه حرف هایی هست که برای نگفتن دارد.

۱۷-اگر تنهاترین تنهاها شوم باز خدا هست.او جانشین همه نداشتن هاست.نفرین و آفرین ها
بی ثمر است.اگر تمامی خلق گرگ های هار شوند و از آسمان هول و کینه بر سرم بارد تو
تنهای مهربان و جاوید و آسیب ناپذیر من هستی.ای پناهگاه ابدی !
تو میتوانی جانشین همه بی پناهی ها شوی.

۱۸-عمیقترین و بهترین تعریف از عشق این است که :
عشق زاییده تنهایی است.... و تنهایی نیز زاییده عشق است...
تنهایی بدین معنا نیست که یک فرد بیکس باشد .... کسی در پیرامونش نباشد!
اگر کسی پیوندی ، کششی ، انتظاری و نیاز پیوستگی و اتصالی در درونش نداشته باشد تنها نیست!
برعکس کسی که چنین چنین اتصالی را در درونش احساس میکند...
و بعد احساس میکند که از او جدا افتاده ، بریده شده و تنها مانده است ؛
در انبوه جمعیت نیز تنهاست ......
کتاب نیایش

۱۹-خدایا : «چگونه زیستن »را به من بیاموز ،« چگونه مردن» را خود ، خواهم دانست .
خدایا : رحمتی کن تا ایمان ، نام ونان برایم نیاورد ، قوتم بخش تا نانم را؛ وحتی نامم را در خطر ایمانم افکنم.
تا از آنها باشم که پول دنیا می گیرند وبرای دین کار می کنند ؛ نه آنها که پول دین می گیرند وبرای دنیا کارمی کنند .

۲۰-باور نمی کنم هرگز باور نمی کنم که سال های سال همچنان زنده ماندنم به طول انجامد. یک کاری خواهد شد.
 زیستن مشکل است و لحظات چنان به سختی و سنگینی بر من گام می نهند و دیر می گذرند
که احساس می کنم خفه می شوم. هیچ نمی دانم چرا؟ اما می دانم کس دیگری در درون من پا گذاشته است
و اوست مرا چنان بی طاقت کرده است. احساس می کنم دیگر نمی توانم در خود بگنجم
 و در خود بیارامم و از بودن خویش بزرگتر شده ام و این جامه بر من تنگی می کند.
 این کفش تنگ و بی تا بی قرار!عشق آن سفربزرگ! آه چه می کشم!

چه خیال انگیز و جان بخش است این جا نبودن.

۲۱-معشوق من چنان لطیف است که خود را به « بودن » نیالوده است
که اگر جامه ی وجود بر تن می کرد نه معشوق من بود . . .

۲۲-چه تلخ و غم انگیز است سرنوشت کسی که طبیعت نمی تواند سرش کلاه بگذارد... این سرزمین را
با عقل مصلحت اندیش ساخته اند. پس باید با عقل مصلحت اندیش در آن زیست. و چاره ایی دیگر پیدا نیست
و من «چنین کردم» اما «چنین نبودم» و این دوگانگی مرا همواره دو نیمه می کرد.

 


 

 

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 1620
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : سه شنبه 30 فروردين 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امیر حسین

فلسفه آفرینش انسان با وجود علم خدا به سرنوشت او

پرسش:
خداوند به سرنوشت همه انسان ها آگاه است، پس فلسفه آفرینش انسان چیست؟

 

پاسخ:

بله، خداوند متعال از ازل به همه چیز، از جمله سرنوشت انسان و هر یک از افعال ما به آن رنگ و خصوصیتی که در خارج خواهند داشت، آگاه بوده است، یعنی خداوند از نخست می دانست که فعل معینی در لحظه خاصی با کمال اختیار و آزادی از ما سر می زند، اما این علم پیشین با فلسفه آفرینش انسان منافات ندارد، خداوند انسان را آفریده است تا او را به عالی­ترین درجه از کمال برساند و موجودی در حد سلول انسانی را در مسیر تکامل خود به حدی از سعه وجودی برساند که دانا، توانا ، قدرتمند، با اراده ، متفکر و عاقل گردد و با این کمالات محدود خود، نمایشگر کمالات نامحدود و بی پایان خداوند و بهره­مند از مبدا فیض هستی، بر اساس سعه وجودی خود که به وسیله سعی خودش به دست آمده، شود و اگر بعضی از انسان­ها با اختیار خود مسیر گمراهی را اتخاذ کنند خدشه ای به فلسفه آفرینش نمی زنند.
فلسفه آفرینش انسان از دیدگاه قرآن‌

 

 

قرآن مجید کتاب زندگی و نسخه تکامل و سعادت آدمی‌است؛ بنابراین بجا و ضروری است سوال‌های اساسی زندگی از دیدگاه قرآن بررسی و جواب داده شود. یکی از سوال‌های مهمی‌که همواره برای انسان مطرح بوده و هست فلسفه آفرینش است که یک سوال ریشه‌دار و اساسی است و بشر همواره می‌خواسته بداند برای چه آفریده شده است و هدف از زندگی چیست؟ وقتی به قرآن مجید مراجعه می‌کنیم چند دسته از آیات پاسخ سوال ما هستند که در این نوشتار مورد بررسی قرار خواهند گرفت.
<یعبدون> از ماده عبادت به معنی اطاعت است؛ در کتب لغت از جمله <قاموس> و <صحاح> عبادت به معنای طاعت معنا شده است؛ مصباح اللغه آن را به معنی خضوع و انقیاد گرفته است؛ در کتاب شریف التحقیق فی کلمات القرآن المجید می‌خوانیم: اصل در ماده آن، نهایت تذلل در قبال مولا‌ همراه با اطاعت می‌باشد؛ بنابراین نتیجه می‌گیریم معنای عبادت، اظهار خضوع و ذلّت همراه با فرمانبرداری است. ‌ عبادت به‌عنوان فلسفه خلقت انسان برای تکامل و نزدیکی به خدای متعال که کمال مطلق است می‌باشد؛ بنابراین عبادت راه و وسیله است برای رسیدن به کمال نه اینکه هدف نهایی و غایه‌الغایات باشد بلکه هدف مقدمی ‌است و چون راه نزدیک شدن به کمال مطلق فقط یکی است و آن همان خط مستقیم است، لذا فرمود فقط برای عبادت خلق کردم و در سوره <یس> فرمود صراط مستقیم عبادت خداست؛ راه فقط یکی است و آن هم طریق عبادت و بندگی خداست. ‌
● غفلت اکثریت
در سوره اعراف می‌فرماید: <وَلَقَد ذَرَأنَا لجهنم کَثیرًا مّنَ الجنّ وَالا‌نس> سوال می‌شود چرا اکثر جن و انس به جهنم می‌روند؟ چرا اکثریت دنبال غرض اصلی نیستند؟ مگر نه این است که خداجویی فطری بوده و دین مطابق فطرت آدمی‌است. کما این که می‌فرماید: <فَأَقم وَجهَکَ للدّین حَنیفًا فطرَتَ اللَّه الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا لا‌َ تَبدیلَ لخَلق اللَّه ذَلکَ الدّین القَیّم وَ لَـکنَّ أَکثَرَ النَّاس لا‌َ یَعلَمون؛ پس رو سوی دین حق کن در حالی که ثابت و استوار بر آن هستی این سرشتی است که خدا مردم را بر آن آفریده، دگرگونی در آفرینش الهی نیست این است آیین استوار ولی اکثر مردم نمی‌دانند.>
جواب: حرکت در مسیر کمال و غرض اصلی منوط به شناخت و تصدیق مطلوبیت آن است؛ اما چون اکثریت کمال حقیقی را نمی‌شناسند و لذت رسیدن به آن را درک نمی‌کنند؛ لذا در صدد آن بر نمی‌آیند. هر چند یک امر فطری است؛ اما نیاز به بیداری و توجه دارد و در اکثر مردم نیازمند راهنمایی و بیدار کردن است کما این که یکی از وظایف انبیای الهی(ع) بیدار کردن فطرت آدمی‌است: <تا این که بخواهند عهد فطری او را ادا کنند و نعمت فراموش شده او را به یادشان آورند.> به قول حضرت امام (ره) گرچه نقش انسانی مفطور به توحید است اما در اول و شروع زندگی با تمایلا‌ت نفسانیه و شهوات حیوانیه نشو و نمو می‌کند و اگر انسان خود را تربیت نکند غرق در حیوانیت شده و هیچیک از معارف الهیه در او بروز نمی‌کند و انوار فطری خاموش می‌شود. بنابراین انس بیشتر با مادیات و اعتبارات انسان را از فطرت الهی خود غافل می‌نماید و اثر این غفلت راه جهنم را می‌پیماید. حال ممکن است این سوال مطرح شود که چرا خدای متعال این غرایز حیوانی و مادی را در نهاد آدمی‌قرار داده است و به‌طوری که اکثریت را از هدف اصلی باز داشته است؟


 

قرآن مجید کتاب زندگی و نسخه تکامل و سعادت آدمی‌است؛ بنابراین بجا و ضروری است سوال‌های اساسی زندگی از دیدگاه قرآن بررسی و جواب داده شود. یکی از سوال‌های مهمی‌که همواره برای انسان مطرح بوده و هست فلسفه آفرینش است که یک سوال ریشه‌دار و اساسی است و بشر همواره می‌خواسته بداند برای چه آفریده شده است و هدف از زندگی چیست؟ وقتی به قرآن مجید مراجعه می‌کنیم چند دسته از آیات پاسخ سوال ما هستند که در این نوشتار مورد بررسی قرار خواهند گرفت.
<یعبدون> از ماده عبادت به معنی اطاعت است؛ در کتب لغت از جمله <قاموس> و <صحاح> عبادت به معنای طاعت معنا شده است؛ مصباح اللغه آن را به معنی خضوع و انقیاد گرفته است؛ در کتاب شریف التحقیق فی کلمات القرآن المجید می‌خوانیم: اصل در ماده آن، نهایت تذلل در قبال مولا‌ همراه با اطاعت می‌باشد؛ بنابراین نتیجه می‌گیریم معنای عبادت، اظهار خضوع و ذلّت همراه با فرمانبرداری است. ‌ عبادت به‌عنوان فلسفه خلقت انسان برای تکامل و نزدیکی به خدای متعال که کمال مطلق است می‌باشد؛ بنابراین عبادت راه و وسیله است برای رسیدن به کمال نه اینکه هدف نهایی و غایه‌الغایات باشد بلکه هدف مقدمی ‌است و چون راه نزدیک شدن به کمال مطلق فقط یکی است و آن همان خط مستقیم است، لذا فرمود فقط برای عبادت خلق کردم و در سوره <یس> فرمود صراط مستقیم عبادت خداست؛ راه فقط یکی است و آن هم طریق عبادت و بندگی خداست. ‌
● غفلت اکثریت
در سوره اعراف می‌فرماید: <وَلَقَد ذَرَأنَا لجهنم کَثیرًا مّنَ الجنّ وَالا‌نس> سوال می‌شود چرا اکثر جن و انس به جهنم می‌روند؟ چرا اکثریت دنبال غرض اصلی نیستند؟ مگر نه این است که خداجویی فطری بوده و دین مطابق فطرت آدمی‌است. کما این که می‌فرماید: <فَأَقم وَجهَکَ للدّین حَنیفًا فطرَتَ اللَّه الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا لا‌َ تَبدیلَ لخَلق اللَّه ذَلکَ الدّین القَیّم وَ لَـکنَّ أَکثَرَ النَّاس لا‌َ یَعلَمون؛ پس رو سوی دین حق کن در حالی که ثابت و استوار بر آن هستی این سرشتی است که خدا مردم را بر آن آفریده، دگرگونی در آفرینش الهی نیست این است آیین استوار ولی اکثر مردم نمی‌دانند.>
جواب: حرکت در مسیر کمال و غرض اصلی منوط به شناخت و تصدیق مطلوبیت آن است؛ اما چون اکثریت کمال حقیقی را نمی‌شناسند و لذت رسیدن به آن را درک نمی‌کنند؛ لذا در صدد آن بر نمی‌آیند. هر چند یک امر فطری است؛ اما نیاز به بیداری و توجه دارد و در اکثر مردم نیازمند راهنمایی و بیدار کردن است کما این که یکی از وظایف انبیای الهی(ع) بیدار کردن فطرت آدمی‌است: <تا این که بخواهند عهد فطری او را ادا کنند و نعمت فراموش شده او را به یادشان آورند.> به قول حضرت امام (ره) گرچه نقش انسانی مفطور به توحید است اما در اول و شروع زندگی با تمایلا‌ت نفسانیه و شهوات حیوانیه نشو و نمو می‌کند و اگر انسان خود را تربیت نکند غرق در حیوانیت شده و هیچیک از معارف الهیه در او بروز نمی‌کند و انوار فطری خاموش می‌شود. بنابراین انس بیشتر با مادیات و اعتبارات انسان را از فطرت الهی خود غافل می‌نماید و اثر این غفلت راه جهنم را می‌پیماید. حال ممکن است این سوال مطرح شود که چرا خدای متعال این غرایز حیوانی و مادی را در نهاد آدمی‌قرار داده است و به‌طوری که اکثریت را از هدف اصلی باز داشته است؟


 

 
 
 
 
 
 


:: بازدید از این مطلب : 174
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : سه شنبه 23 فروردين 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امیر حسین

 


 

 

 

گلهـا همـه بـا اذن تـو بـرخاسته اند             از بهـر ظهـور تـو خـود آراستـه اند

مردم همه در لحظه تحویل، بی شک             اول فــــرج تـو از خـدا خواسته اند

جایگاه نوروز در کلام امام صادق (ع)

معلی بن خنیس می گوید در روز عید نوروز به خدمت امام صادق (ع) رسیدم: حضرت فرمودند:

 می دانی امروز چه روزی است؟ عرض کردم جانم به فدایتان این روزی است که مسلمانها آن را

عظمت داده و به یکدیگر هدیه می دهند

امام(ع) فرمودند: قسم به خانه کهن مکه این امری قدیم است که من برایت تفسیر می کنم تا

درک کنی.

ای معلی: بدرستی که در روز نوروز خداوند برای چند امر از بندگانش پیمان گرفت

1-  فقط او را عبادت کنند و به او مشرک نشوند

2-  به پیامبران و انبیاء الهی ایمان بیاورند

3-  به ائمه معصومین (ع) ایمان بیاورند

اولین روزی که خورشید طالع شد نوروز بود

نوروزی نمی آید مگر اینکه ما انتظار فرج در آن داریم

نوروز از ایام ماست و ایام شیعیان ماست

فارس ها آن را حفظ و عربها آن را ضایع کردند

ریختن آب در نوروز سنت شد

آن اولین روز از سال فارسهاست.

 

 

آداب نوروز در کلام امام صادق (ع)

 

هنگامی که روز نوروز می رسد:

اول ـ غسل کن

دوم ـ بهترین لباست را بپوش

سوم ـ با بهترین عطرها خود را معطر کن

چهارم ـ در این روز روزه بگیر 

|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : دو شنبه 1 فروردين 1390 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد